من نمیفهمم ک چرا هیچکس نمینویسد از مردها
از چشم ها و شانه ها دستهایشان... از آغوششان
از عطر تنشان از صدایشان...پررو میشوند؟؟؟
خب بشنود...مگر خود ما با هر دوست دارمی تا آسمان نرفته ایم؟؟
مگر ما به اتکاء همین دست ها همین نگاه ها همین آغوشها در بزنگاهای زندگی سرپا نمانده ایم؟؟؟ من بلد نیستم در سایه دوست داشته باشم ...
من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند
من میخواهم... مردم بداند .....دوستش دارم تا همیشه....