من ساعت ده از خونه بیرون زدم رفتم به زنداییم سر بزنم که عمل کرده بود مامانم و خواهرش و عروسش هم بود تا ساعت سه اونجا بودم و رفتم چارک پیاده روی کلی هم عکس گرفتم رودخانه هم کم اب شده بود ساعت پنج رسیدم خونه اومدم عکس ها را بریزم تو کامپیوتر که دیدم یادم رفته مموری اش را سر جاش بزارو خلاصه خسته و کوفته روی مبل وارفتم.غذای حامد را درست کردم اما حامد ساعت هست اومد من سریال هام را دیدم حامد هم غذاش را خورد تا ساعت یازده و نیم هم با اینترنت سرگرم بودم و خوابیدم شب فبل دو ساعت بیشتر نخوابیده بودم .الان هم شش و نیم بیدار شدم صبحانه حامر را دادم و تا حالا با دیدن سریال سرگرمم در ضمن یک شال هم برای حامد می بافم.زیادی بی کار شدم ابمیل ها را هم چک کردم اخبارهاش را خوندم.