وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

امروز، پرداخت پاداش صعود ملی‌پوشان

پاداش صعود تیم ملی به مرحله یک چهارم نهایی جام ملت‌های آسیا امروز به ملی‌پوشان پرداخت می‌شود.

 

به گفته مهدی محمدنبی سرپرست تیم فوتبال کشورمان پاداش برد تیم ملی مقابل امارات و صعود ملی‌پوشان کشورمان امروز پرداخت خواهد شد.

این کار برای افزایش روحیه ملی‌پوشان پیش از دیدار مقابل عراق در مرحله یک چهارم نهایی جام ملت‌های آسیا صورت می‌پذیرد تا بازیکنان با روحیه بهتری روز جمعه در زمین حاضر شوند.

 

 

برای صحت وسلامتی و تعجیل در ظهور اقا امام زمان (عج) ++صلواتی++بفرستیم  

اللهم صل علی محمد وال محمد

 

رنگ ها و محیط زندگی

هر یک از رنگ ها ، جلوه و زیبایی خاصی به زندگی بخشیده منشاء برخورداری های روحی و روانی بسیار مهمی برای انسان هستند.

رنگ ها مقدمه ی لذت و موهبت از زندگی هستند و تنوع ایجاد می کنند و روحیه ی کسل و ملول را از بین می برند و روحیه را تعدیل می نمایند. دسته ای از آن ها نیز شخص را آماده ی برقراری یک رابطه ی نزدیک و صمیمانه می سازند. به طوری که بر اثر تجربه ثابت شده که بعضی از رنگ ها ، رفتار و اخلاق فرد را تحت تأثیر قرار می دهند !

مرتضی پاشایی، عاشق زندگی بود

تک دختر


گفت و گو با «ناصر پاشایی» وقتی مهیا شد که در تکاپوی تاسیس بنیاد خیریه ای به نام پسرش برای کمک به بهبود اوضاع سرطانی ها بود. گفت و گو با «ناصر پاشایی» وقتی مهیا شد که در تکاپوی تاسیس بنیاد خیریه ای به نام پسرش برای کمک به بهبود اوضاع سرطانی ها بود. از پدر «مرتضی پاشایی» راجع به جزییات دوره بیماری او پرسیدیم: پدری که با هر بار پلک زدن، انگار حضور فرزندش را تجسم می کند. در این گفت و گو عموی مرتضی، منصور، نیز با بعضی توضیحات همراه ما بود.
چطورشده که پسرتان فهمید سرطان دارد؟
مرتضی به نوع غذا خوردنش حساس بود و توجه داشت. حواسش به خاصیت ها و نیازهای غذایی بود و بدغذایی نمی کرد. در طول ۱۰ سال گذشته دو، سه بار به خاطر ناراحتی معده به پزشک مراجعه کرده بود اما هربار با قرص و شربت رفع می شد و تشخیص خاصی مبنی بر بیماری وجود نداشت. ناراحتی معده، معمولی بود و آزمایش ها سطحی، شراط طوری نبود که وضعیت را جدی بگیرد اما آذرماه پارسال که دوباره دچار رفلاکس معده شد و ترش می کرد، علی لهراسبی به او گفت به نظرش باید حتما چکاپ انجام بدهد.
پس این بار شرایطش طوری بود که اطرافیان متوجه ناراحتی شدیدش بشوند.
بالاخره وضعیتی بود که دوستش به او گفت با این وزن کم، به نظر می آید مشکل جدی داری. بعد هم نزد پزشکی رفتند که او معرفی کرد و آزمایش ها انجام شد. بعد از آزمایش ها و کارهای تشخیصی، دکتر بدون آگاهی قبلی، مستقیما به خودش گفت که تومور معده داری که به علت بزرگ شدن، خیلی از بخش های بدن را نشانه رفته و خود معده آب آورده است. گفت که حداکثر دو، سه ماه زنده می مانی و رفتنی هستی.
اولین واکنش مرتضی به این خبر ناگهانی چه بود؟ آن هم در شرایطی که دکتر مستقیماً به خودش گفته بود.
روش دکترش این بود که بیمار از شرایط بیماری و میزان گسترش آن خبردار باشد. خب، او هم به طور طبیعی ابتدا ناراحت شد و کمی در خودش فرو رفت اما بعد از نیم ساعت گفت حالا که اتفاق افتاده باید با این بیماری مبارزه کنم. همانجا تصمیمش را گرفت.
خانواده چه واکنشی نشان دادند؟ به هر حال به طور ناگهانی از بیماری مرتضی خبردار شدید.
ما هم شدیدا ناراحت شیدم. حتی برادرش مصطفی که این ماه ها همراهش بود آن موقع سر عمل مرتضی بیهوش شد اما خودش روحیه محکمی داشت. او را که می دیدیم، روحیه می گرفتیم؛ اگر روحیه پسرم نبود ما بیشتر ضربه می خوردیم.
اینکه گفت «با بیماری مبارزه می کنم» را چه طور انجام داد؟
مرتضی روحیه متعادل و واقع نگری داشت. به شرایط اعتراضی نمی کرد. چون اگر این طور بود در رفتارش ناامیدی و افسردگی دیده می شود اما همه یازده ماه پیش از فوتش را با اراده و قدرت پیش برد. همان روزهای آخر هم که دیگر امکان و توان حرف زدن نداشت و با اشاره به حرفه ها واکنش نشان می داد، دوستانی که کنارش بودند جمله خودش را به او می گفتند که اگر هنوز می گویی «می خواهم مبارزه کنم»، دست مان را فشار بده و مرتضی باز هم دست شان را فشار می داد. البته پیش آمده بود که به طور مثال در روزهای آخرین دوره بستری اش بگوید: «دیگر فایده ای ندارد، دارم می میرم». اما همان ماه هایی را که برخلاف انتظار پزشکان دوام آورد، بعد از لطف الهی، نتیجه حفظ روحیه و تعادلش بود.
با این اوضاع وضعیت زندگی اش چه تغییری کرد؟
مرتضی می گفت می خواهم از لحظه لحظه زندگی ام لذت ببرم. نهایت تلاشش را هم می کرد با وجود بی حالی و ناخوشی ناشی از شیمی درمانی، سعی می کرد دردش را به دیگران نشان ندهد؛ حتی به برادرش که شبانه روز همراهش بود.
شرایط کاری اش چه طور شد؟
خب، در این مدت تعداد کنسرت ها و اجراهایش را سه، چهار برابر کرد. می گفت فرقی ندارد ۳۰ ساله باشم یا ۸۰ ساله، همه تلاشم را می کنم. در بعضی کنسرت های دو، سه سئانس اجرا داشت که بین آنها تحت مراقبت پزشکی قرار می گرفت.
تجویز پزشک برای سیر درمانی چه بود؟
آزمایش ها توسط دوستانش به چندین دکتر دیگر هم نشان داده شد، برای کانادا هم که می گفتند پیشرفت های خوبی در زمینه بهبود سرطان دارد، ارسال شد اما دیگر فایده ای نداشت. تا همین حد که می شد و لازم بود، امکانات پزشکی و دارویی در دسترس بود. یک دوره ۸ تایی و یک دوره ۶ تایی شیمی درمانی کرد. دستور پزشک این بود که از یک رژیم غذایی خاص شامل مواد غذایی ارگانیک استفاده کند. مادرش برای این موضوع خیلی زحمت کشید اما به خاطر مسافرت ها از این رژیم پیروی صددرصد نمی کرد.
به طور طبیعی مراقبت های خانواده در سفر مهیا نبوده است.
بله و البته مرتضی قدر این توجه و مهر را می دانست. آخرین غذایی که قبل از آن چند روز آخر خورد، بیسکوییت و چای بود. از محافظش خواست برایش بیسکوییت مادر بگیرد و مثل بچگی هایش آن را از دست مادرش بخورد.
این حجم زیاد کار و رفت و آمد، ضعیف ترش نمی کرد؟
مرتضی خودش دائم راجع به سرطان مطالعه می کرد. بیماری اش از نوعی بود که یادم است در یکی از جلسات، تیم پزشکی گفتند ۵ نفر در دنیا با این سن و شرایط دچارش شده اند. برای همین درمان ها قطعی تلقی نمی شد. البته شیمی درمانی اثربخش بود و اندازه تومور را به حداقل ممکن رسانده بود. امیدوار بودیم که به بهبودی می رسد و شاید یک عمل کوچک لازم باشد یا حتی پرتودرمانی کفایت کند. اما اوایل آبان از ناحیه کمر و شکم دچار درد بود و حالش بدتر شد. گفتند به متاستاژ استیج چهار رسیده است و کبد، ریه، طحال و مغز استخوان را درگیر کرده است.
آن زمان هم مشغول برنامه ریزی کنسرت ها بود.
بله، در مصاحبه هایش می گفت که تغییری در زندگی ام نداده ام و به کارهایم می رسم. حتی در آخرین دوره بستری، وقتی نزد دکتر می رفت باورش نمی شد بستری بشود. بستری هم که شد می گفت دو، سه روزه می آیم بیرون. داشت برنامه های خارج از کشورش را هماهنگ می کرد.
کنسرت ها هم مثل شیمیدرمانی انرژی زیادی از مرتضی می گرفت. نگران نبود درمان نتیجه ندهد؟
علت اینکه دوام آورد، اجرای کنسرت بود. انرژی از دست می داد اما چندین برابر آن انرژی را از مردم می گرفت. ممکن بود با استراحت، ارتباطش با کار و مردم که قطع شود، روحیه اش از دست برود.
نظر پزشک معالج هم همین بود؟
واقعیت این است که بیمار در وهله اول دستور پزشک هرچه باشد، باید آن را انجام دهد و خوددرمانی نکند.
نتایج علمی راجعه به درمان، اثبات شده و هزاران تحقیق پشت سر خود دارد. وقتی پزشک دستورالعملی می دهد راجع به استراحت، شرایط سکونت، تغذیه و چیزهایی مثل این، باید بیمار انجام بدهد اما مرتضی انرژی ای را که برای کار صرف می کرد به خودش برمی گشت. برنامه هایش را با نظر پزشک هماهنگ می کرد. دکتر توکلی می گفت انرژی خودش باعث شده تا این حد با مرتضی ارتباط روحی برقرار کنم. می گفت هر روز با صدای مرتضی از خانه بیرون می آیم. ارتباط عاطفی با پزشک روی بیمار خیلی اثر دارد و اینها هم بسته به نگاه مرتضی به زندگی بود. می خواست براساس مضومن آن حدیثی زندگی کند که می گوید انگار فرد همین فردا می میرد و شاید هم سال ها زنده بماند. ما در خانواده مورد سرطان نداشتیم، بسیاری از مردم هم تا درد واقعا نیاید، نشانه را نمی شناسند و جدی نمی گیرند که برای درمان اقدام کنند.
ماهنامه همشهری تندرستی

سلام صبحححححححح بخیررررررررررررر دیشب جواب پیاما رو دادم ولی ارسال نشد گذاشتم الان ارسالش کنم تا سرعت خوبه

اینم پست دیشب

سلام به آبجیای عزیزم خب پیاما

خب اول از همه آبجی همای عزیزم چندتا از پیامای دیگم مث پیام آبجی هما هس من خیلی دوس دارم جوری بهتون بگم که اصلا به این چیزا فکر نکنید و مشکلاتتون.هر بارم که سر میزنم بخش پیاما توی این چند ساله خیلی زیاد حرفای آبجیای عزیزدلمو خوندم که برام نوشتن.

اول از همه بگم که من اصلش سنمو بهتون گفتم چون خیلی از دوستام هم سن خودم هستن یا چند سال کوچیکتر یا بزرگتر .مزدوج نیستن همیشه حرف که میزنیم یا میچتیم یا پیام میذارن( آخه چند گروه دوست دارمهمشهریای خودم و هم کلاسیام ، وبلاگیم و یگی هم چتی یکی هم وبلاگای خود بچه ها)خلاصه همه از مزدوج نشدنشون باطنا غصه میخورن.من بهتون هم هی بگم یا همون لحظه قانع میشید و روحیتونو به دست میارید یا اینکه بهم میگید تو دلت خوشه اینا رو میگی

تازه یکی واسم پیام گذاش خودت شوهر میخوای هی درباره شوهر حرف میزنییعنی تا این حد نامردولی کاری ندارم فحشم زیاد میشنوم اینجا ولی بخوام توجه کنم باید همون اولش ازاین قهرای وبلاگی هس که مد شده منم ازاین قهرا بکنم دم به دقیقه ولی من حوصله اینکارا رو ندارم

ولی بذارید بگم اصلا روحیه داشتن و بانشاط بودن و شاد بودن ربطی به دل خوش داشتن نداره.اصلا هم سعی نکنید قانعم کنیدچرااااااااااااااااااااااااااااا؟ زیرا مگه من دلم خوشه؟آجی هما جونم این بخشش رو به شما نیستما.به آبجی سارینا هستماصن قاتی شد همه  پیاما

منم خدایی از مشکلات سرشارم کل زندگیمم همیشه سرشار از خوشی و این چیزا نبوده.اینو بدونید هیچ وقت هیچ وقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت هیچ کسی توی زندگیش بدون مشکل نیس همه مشکل دارن. من یه دوستم ندارم که بدون مشکل باشه .نگید هم مشکل شماها مث من نیس . چون واقعا تمام مشکلات همه ی ما بزرگه تا دلتون بخوادولی خدایا شکرت.ناشکری نیستاااااااااا

یعنی میگم دلیل این نمیشه که آدم از ته قلبش شاد نباشه و آخرش ته دلش احساس غصه نکنه

هر چی هم موقعیت بد باشه خونه پدرتون، هر چقدر اعصاب خورد کن باشه بازم فقط خودتونید هیچ مسئولیتی ندارید یعنی شما رو از صبح تا شب فلک کننا بازم راحتید چون فقط خودتونیدبه این میگن دختر سرسخت

یعنی من نمیدونم آخه اینقددددددددددددد چیزا هس که آدم باهاش شاد بشه ذوق مرگیات بهش دس بده که حد ندارهکلی سرگرمی و چیزای جالب انگیز هس

اینو هم بدونید روحیه ی شما روی خونوادتونو و دوستاتونم اثر میذاره مخصوصا مادرتون.خیلی خیلی لذت بخشه آدم وقتی ببینه از روحیه آدم کسی روحیه میگیره.

کلا هم اولین چیزی که اثر میذاره روی اعتماد به نفس و شادیتون خداس.شما هر چقدر غیر از نمازای واجبتون ،کارای دیگه هم انجام بدید که به خدا نزدیکتر بشید با کوچیکترین کار شما هی نزدیکتر میشید به خدا و نتیجشم روح شادیه که بهتون داده میشه.این چیزی نیس که توضیحش داد باید انجامش بدید.همت کنید .

اصلا کاری نداره به خدا.یعنی عبادت کردن اعصاب نمیخواد.خود عبادت کردن به آدم اعصاب میده. هیچ وقت نگید اعصاب ندارم دیگه بشینم ذکر بگم یا چیکار کنم با این زندگیه که من دارم

هیچ وقت اینطوری نگید چون نمیدونید چه چیزی به دست میارید وگرنه اصن این غصه خوردنا و این آرزوها واستون مسخره میشه.بعدا خودتون خندتون میگیره از این لحظه های بی حوصلگی که داشتید

مثلا اگه بخواید پرشی به خدا یهو نزدیک بشید میانبر بزنید، نماز شب هس.نماز شب از عبادتای توی روز خیلی بالاتره.آخه واسه نماز صبح که باید پاشد خب چه کاریه یه ساعت قبل اذوون یا اگه کسی خیلی کم همت هس و نماز صبحشم دم آفتاب میخونهخب اولش عادت کنید اذوون پاشید مرحله بعد یه ربع قبل اذوون پاشید همون سرجاتون که خوابیدید یه رکعت نماز بخونید.من یادمه یه بار یه آقا توی تلویزیون میگفت حتی همینطور خوابیدید هم سرجاتون یه رکعت نماز بخونید همینطور همه نماز رو به زبون بیارید و تمومش کنید خودش چقدر ثواب داره .

اینطوری کم کم شروع کنید تا حال و هواشو به دست بیارید یککککککککککککک روحیه ای بگیریدددددددددددد

خب رفتم مثلا پیام آبجی هما رو بجوابم بینش پیامای آبجی الهام و هانیه و اون صفحه هم اسما یادم رفت خلاصه چندتا یکی شد خلاصه در کل حرف اینه در بدترین شرایط زندگی هم روحیه داشتن و شاد بودن دست خود آدم هست و خدا.شما مگه بدتر از اینا هستید که از ترس این گروه های وحشتناک که حمله کردن به کشورشون دارن توی کوه و بیابون فرار میکنن از دستشون.بعضی وقتا باید به خیلی چیزا شکر فرستاد و برای بقیه هم آرزوی این موقعیت خودمونو بکنیم و براشون دعا بکنیم

خب بچه ها خسته شدم دوباره پیام میجوابم فعلا خسته شدم بعدش بقیشو هم میجوابم.نصف پیام آبجی هما موند به خاطر جواب دادن چندتا پیام دیگه همزمان با هم.اون نصف پیامت رو هم عزیزم جواب میدم اینبار بیام.بقیه هم جواب میدم.

راستی آبجی آسیه جونم یه مدته اصن ازت خبر ندارم اگه وقت داشتی نی نی نازت گذاش یه پیام بذار حتی کوتاه.ان شائ الله که زیاد اذیت نمیکنهاجی انجمن پیام نذار فعلا شارژ نکردم انجمن رو یه ماهه اکانت مدیریت باز نمیشههمینجا پیام بذار عزیزدلم

آبجی ماهی سیای عزیزدلکم توی انجمن آموزش انواع خمیر گلسازی و این چیزا هس.من زیاد وارد نیستم ولی اگه ترک میخوره واسه اینه که وازلینش کمه.ورز هم خیلی باید بدی خیلی هم نذار داغ بشه روی گاز.یعنی همین که گرم باشه.زیاد هم نذار روی گاز یه چند لحظه.چسب چوبشم زیاد بزن توی ترک نخوردنش اثر داره.اندازه هاشو والا نمیدونم من حسی کار میکردمولی چسب چوب و وازلینش باید کم نباشه خیلی این دوتا روی کیفیت خمیر اثر داره.آرد ذرت هم میخواد

وای بکشمتون به خدا اینقد سوال آموزشی نپرسید من هر چی صفحه میزنم نصف بیشترش سوال آموزشیه

آبجی سانیای عزیزم و بقیه خیلیییییییییییییییییییی این سوالو مپرسید.ای خدا از دست شماها که این سوالا رو نپرسیدببینید بچه ها شما چرا اینقد حساس هستید روی اندازه ی الگوهای عروسک که چقدی باشه.

عروسک دوختن اصلا یه قاعده کلی داره که خودش باید یه کلاس واستون بذارم بگم که دیگه نیاز نباشه همیشه دنبال الگو باشید خودتون میتونید با دیدن یه عروسک یا هر چی الگوشو درست کنید

این آموزش که خیلی مفصل هس یه بار بهتون میگم فقط یادم بیارید اگه یادم رفت ولی حالا الگو کشیدن رو از رو کامپیوتر هم که آخه اونم باید با عکس بهتون بگم اینم باشه خب روی اون موضوع.اینجا بنویسم که اولین آموزشیم همین باشه

خب چندتا از پیاما مونده پست بعدی هم پیام میجوابیموالسلام علیکم و الرحمه الله و برکاته

یا علی تا فردااااااااااااااااا ان شائ اللهههههههههههه

تیم‌های تخصصی برای پیگیری عاملان حادثه گلپایگان تشکیل شد

سردار آقاخانی تسنیم اصفهان

فرمانده انتظامی اصفهان:

به گزارش معبر سایبری ایران اسلامی،از اصفهان، سردار عبدالرضا آقاخانی دقایقی پیش در حاشیه مراسم تشییع پیکر شهدای گلپایگان در جمع خبرنگاران با اشاره به حضور پرشور مردم در مراسم تشییع شهدای نیروی انتظامی گلپایگان اظهار داشت: شهدایی که امروز تشییع شدند، شهدای کشوری بودند زیرا شهیدی که در برابر اشرار می‌ایستد و جان‌فشانی می‌کند، در اصل جان خود را به نظام مقدس انقلاب اسلامی تقدیم کرده است.

وی افزود: روحیه مردم شهرستان گلپایگان، روحیه شهادت‌طلبی و ولایت‌مداری بوده که با حضور این جمعیت بی‌نظیر در مراسم امروز، تبلور پیدا کرد.

فرمانده انتظامی اصفهان خاطرنشان کرد: امروز دیدیم که شهر و بازار گلپایگان تعطیل بود و این نشان می‌دهد مردم، شهدا و نیروی انتظامی را دوست داشته و پشتوانه همیشگی نیروی انتظامی هستند.

وی خاطرنشان کرد: این شهدا به مردم تعلق دارند و مردم ولایت‌مدار گلپایگان از لحظه اطلاع از خبر حادثه، در مقابل بیمارستان صف کشیدند تا برای اهدای خون به مجروحانی که در حادثه زخمی شده بودند، حاضر باشند و مردم از لحظات اول برای کمک به نیروی انتظامی داوطلب شدند که این روحیه ایثارگری در قلم نمی‌گنجد.

سردار آقاخانی بیان کرد: امروز صحنه‌های بسیار زیبایی مشاهده شد و گریه مادران، حضور کودکان و سالمندان در مراسم می‌داد مردم نظام، رهبری، دولت و شهدا را دوست دارند و این حضور، اهمیت بسیاری دارد.

وی ادامه داد: امیدوار هستم که ما با روحیه جنگنده‌تر و با کامل‌ترین و حداکثر نیرو به ویژه پلیس تخصصی، بهتر از سایر عملیات‌ها در پیدا کردن عاملان این جنایت به نتیجه برسیم.

فرمانده انتظامی اصفهان افزود: از این موارد زیاد دیده شده که البته در مورد آخر، تعدادی به شهادت رسیده‌اند و خون این شهدا به ما کمک می‌کند که هرچه زودتر، تحقیقات خود را به نتیجه برسیم.

وی اظهار داشت: این عملیات، کار بسیار سنگین و تخصصی بوده اما آثار نشان می‌دهد که بتوانیم به زودی و سریع‌تر از بقیه موارد به نتیجه برسیم.