نیست چون من هنوز غریبه ام. چون او از شهر نادان ها شبانه گریخته. چون من خود را به خواب زده ام و نوازش کاری برایم نمی کند. چون انسان حوصله فراخ پیامبران بزرگ را سرریز کرده است.
"مجمع دانشـجویان خمینی شهری دانشگاه صنعتی" نوشت:
باید برگردند، نه؟ خیلی لازمشان داریم. باید دوباره مبعوثشان کنند. دور شده اند. کلمه شده اند. تاریخ شده اند. رفته اند لای کتابها. می روم پی او، در کوه ها، سنگ ها، غارها. به هر غاری می رسم تار عنکبوت بسته، آشیانة یک جفت پرنده بیابانی هست و چوپان یتیمی که ناگهان به نام او خوانده باشد نیست.
این کتاب یک رمان کارآگاهی زیبا با فضای خیالیِ داستانهای قدیمی و در عین حال هنرمندانه و همراه با گرههای قابل فهم در حد یک نوجوان است.
وبگاه "یک روز بهاری" نوشت:
"چه بخوانیم" 6:
نمکی ومارعینکی
رمانی برای نوجوانان و...!!
به گزارش حرف ناب، به منظور گسترش مطالب نخبگان وبلاگ نویس، بصورت ماهانه یا هفتگی بسته ای را تحت عنوان " گلدون وبلاگی " از وبلاگهای برتر این سایت تهیه و در معرض دید شما مخاطبین قرار می دهد. بر این اساس از تمامی اصحاب رسانه خواهشمندیم در باز نشر این بسته ما را یاری نمائید.
مسالهای که بعضا مورد غفلت اجتماع و جوانان واقع میشود این است که، مولفههای دینی را تخصصی نمیدانند و وقتی به مسالهای از نظر مردم غیر تخصصی جلوه نماید نسبت به آن بی تفاوت خواهند بود.
1-عدم اشنایی از مبانی معرفتی دین
امروز با گناهی که کردم اصلاً روی برگشتن نداشتم.پاک ناامید شده بودم از خودم بدم میومد گناهم خیلی بزرگ بود به نظر خودم نا بخشودنی بوداصلاً روی توبه نمی تونستم حساب باز کبم چند روزی بود نا امید و پکر بودم،تا اینکه این حدیث را از پیامبر خواندم وجون گرفتم.