اسیران لیبرتی و پیام مسعود رجوی برای ماندگاری در عراق
منبع: کانون ایران قلم| شنبه ۶ دی ۱۳۹۳ چاپ
پس از نزدیک به ۱۲ سال سرنگونی صدام حسین و تغئیرات بنیادی در کشور
عراق مسعود رجوی همچنان بر ماندگاری در عراق تاکید میکند و از طرفی هم برای
جلوگیری از بی ابروئی بین اللملی مریم رجوی ادعا میکند که خواستار کمک برای خروج
از عراق هستیم .ما کدام ادعا را باید باور کنیم قسم حضرت عباس را یا دم خروس را .
مریم رجوی اعلام میکند که نزدیک به ۳۰۰۰ وکیل مجرب بدنبال حل مشکلات مربوط به خروج
ساکنان لیبرتی به کشور ثالث هستند همچنین اعلام میکنند که ما حاضریم هزینه نقل و
انتقال نفرات را به کشور ثالث بپردازیم .این قسم حضرت عباس
اما دم خروس از جای دیگری بیرون میزند و مسعود رجوی در اخرین پیامش میگوید که
لیبرتی رزمگاه مجاهدین است و هر کس توانش را ندارد میتواند درخواست کند و برود .
براستی این تناقض اشکار از کجا ناشی میشود به غیر از این است که تصمیم مسعود رجوی
این است که هیچ کس از عراق زنده خارج نشود چرا سازمان منافقین خلق به صراحت نمی
گوید استراتژی اش چیست ؟
مسعود رجوی در اخرین پیام خودش چهره واقعی خودش را نشان داده و اگر هم کسی نسبت به
این چهره شکی داشت در این پیام میتواند واقعیت او را ببیند. او سالهای سال زمانی
که صدام حسین زنده بود و حکومت میکرد زیر سایه چکمه های خون الود صدام حسین میگفت
خروجی نداریم و جواب کسی که بخواهد از سازمان خارج شود را با مشت اهنین میدهیم و
امروز ان پرده بر افتاده و دیگر نمی توانند از این چهره خشونت طلب و خونریز یک
امامزاده بسازند و بگویند که او حامل پیام رحمت و رهائ است براستی کدام پیامبر
رحمت و رهائی که ما میشناسیم اینچنین کرده که اگر کسی خواست از او جدا شود باید ۲
سال در زندان اشرف باشد و بعد ۸ سال به زندان مخوف ابوغریب برود و بعد هم مبادله
شود کدام پیامبری نیروهای خودش را به زندان داخل قرارگاه میبرد .
مسعود رجوی در اخرین پیامش سعی میکند با مقایسه لیبرتی و صحرای کربلای امام حسین
نیروهای اسیر لیبرتی را همچنان در ان کشور جنگ زده عراق نگه دارد تا یک موقع نفرات
لیبرتی ذهنشان را درگیر خارجه نکنند براستی مسعود رجوی چرا از خروج نفرات از
لیبرتی میترسد ایا خروج نفرات از لیبرتی پایانی بر ۳۰ سال خطای استراتژیکی و
انقلاب ایدئولوژیکی سازمان نخواهد بود؟ قطعا چنین است .
نکته مهم این است که نفرات گرفتار در لیبرتی نباید گول بازیهای سیاسی مسعود رجوی و
مریم رجوی را بخورند اگر بدست انها باشد میخواهند تمام نفرات در همان عراق دفن
شوند برای انها مرده افراد ارزش بیشتری از زنده شان دارد و تصمیم شان نیز این است
خوشبختانه تعدادی به کمک خانواده ها و سازمان ملل توانسته اند از عراق خارج شوند و
نفرات اسیر نیز باید خودشان تصمیم بگیرند که سرنوشتشان چه میشود و نباید سرنوشتشان
را بدست بی خدایانی همچون مسعود رجوی و مریم رجوی بسپارند که میخواهند انها را در
عراق دفن کنند.
با امید به خروج تمام نفرات از اسارتگاه لیبرتی و نه رزمگاه لیبرتی
منصور نظری
به گزارشپایگاه الکترونیکی روزنامه صهیونیستی «جروزالم پست» روز شنبه در خبری مدعی شد تصاویری در شبکه اجتماعی منتشر شده که حکایت از استقرار نیروهای ایرانی در مرزهای سرزمینهای اشغالی دارد.
هلاکت سرکرده داعش در استان صلاح الدین عراق
صلاحالدین، العالم ـ در عملیات نظامی ارتش عراق در شهر بلد، سرکرده سازمان تروریستی داعش در استان صلاحالدین به همراه 23 تن از تروریستهای داعش به هلاکت رسیدند.
جمعه 5 دی 1393 - 17:24:20
به گزارش خبرنگار شبکه العالم، ابوجریش سرکرده داعش در استان صلاح الدین و 23 نفر از تروریستها طی عملیات نظامی ارتش عراق در شهر بلد کشته شدند. همچنین حملات جنگنده های عراقی به مناطق الجمعیه و البوحشمه حدودا صدها کشته و زخمی از تروریستهای داعش برجای گذاشت. نیروهای عراق اکنون سرگرم پاکسازی ناحیه المعتصم به منظور دور کردن داعش از مرقد امامین عسکریین(ع) در سامرا هستند.
به گفته خبرنگار العالم، عملیات نظامی به منظور آزادسازی جنوب استان صلاح الدین و مناطق میان دو استان دیاله و صلاح الدین از چند روز پیش آغاز شده است و در این راه دستاوردهای بزرگی به ثبت رسید زیرا بسیاری از مناطق و کشتزارهایی که داعش در آنجا مسکن گزیده بود، آزاد گشت.
وی افزود: روز گذشته فرماندهی عملیات سامرا با پشتیبانی نیروهای داوطلب مردمی توانست سرکرده داعش به نام ابوجریش به همراه 23 نفر از داعشی ها را در عملیات پاکسازی اطراف شهر بلد به هلاکت برساند و علاوه بر این براثر حملات جنگنده های ارتش عراق صدها کشته و زخمی در مناطق الجمعیه و البوحشمه برجا مانده است.
خبرنگار العالم خاطرنشان کرد که امروز عملیاتی برای پاکسازی منطقه المعتصم از باندهای داعش صورت گرفت. المعتصم نزدیکترین منطقه به شهرستان سامرا است؛ از این رو پاکسازی این منطقه از اهمیت زیادی برخوردار است تا بتوان خطر را از مرقد مطهر امامین عسکریین(ع) دور نگه داشت.
ربیعی اظهار داشت که اخیرا جاده میان استان دیاله و صلاح الدین بازگشایی شده است. این جاده اینک محور اساسی عملیات است و پس از فرار سرکردگان ویژه خط مقدم داعش به مناطق دیگر، شاهد فروپاشی خط مقدم داعش بوده ایم.
وی افزود: اغلب تروریستها در داخل شهرها به سر می برند و صدها خانواده را گروگان گرفته اند تا برای دور کردن خطر از خود و مانع تراشی بر سر عملیات نظامی، از آنها به عنوان سپرانسانی استفاده کنند. نیروهای ارتش در بسیاری از محورها به سبب وجود این خانواده ها از پیشروی باز ایستادند تا خطر را از آنها دور کنند.
منطقه مسیحی نشین جوبر در جنوب دمشق با حضور لواء ابوالفضل العباس(ع) در یک قدمی آزادسازی قرار گرفته است.
1393, 5 دی 4:26 بعد از ظهر
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ منطقه مسیحی نشین «جوبر» در شرق دمشق ـ پایتخت سوریه ـ طی دو روز گذشته صحنه درگیری نیروهای ارتش و نیروهای مردمی سوریه با تروریستهای تکفیری بوده است.
هماکنون در جوبر که یکی از مهمترین محورهای عملیاتی ارتش سوریه محسوب میشود شدیدترین و سختترین درگیریها میان نیروهای ارتش و عناصر تروریستی جریان دارد.
جوبر در یک قدمی آزادسازی قرار دارد و این خبر درحالی منتشر شده که اخبار و تصاویری از حضور لواء ابوالفضل العباس(ع) به فرماندهی «ابو عجیب» نیز در این منطقه منتشر شد.
ابو عجیب که طی سه سال گذشته به همراه دیگر گروههای مدافع به حفظ و حراست از حریم حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) و دیگر مناطق شیعهنشین سوریه میپرداخت هماینک به یاری مسیحیان سوری شتافته است.
وی و نیروهایش که به خادمان حرم حضرت زینب(س) معروف شدهاند به شهر مسیحی نشین جوبر رفته تا ثابت کنند دفاع از مظلوم واجب است، هرکه میخواهد باشد.
فرمانده لواء ابوالفضل العباس(ع) ـ اولین گردان نظامی شکل گرفته در دفاع از حرم حضرت زینب(س) ـ که حدود یک سال مقابل دوربینها ظاهر و خبری از وی در رسانهها منتشر نمیشد اکنون از پیشرویهای قابل ملاحظه در جوبر ابراز خرسندی کرده است و برخی منابع نیز از تسلط کامل نیروهای ارتش و مردمی بر این منطقه خبر دادهاند.
یک منبع میدانی سوری نیز تأکید کرد که ظرف هفتههای آتی خبرهای خوشی از جوبر به گوش خواهد رسید، بویژه آنکه تروریستهای این منطقه هم اکنون امکان برقراری ارتباط با دنیای خارج و دریافت کمک از گروههای تروریستی مناطق دیگر را ندارند.
گردان ابوالفضل العباس(ع) که متشکل از اتباع عراقی، لبنانی و شیعیان جنوب دمشق هستند با آغاز بحران سوریه با هدف حمایت و محافظت از مرقد و بارگاه حضرت زینب(س) پس از تهدیدات عناصر گروههای تروریستی مبنی بر انهدام و تخریب این بارگاه مطهر تاسیس شد.
خبرگزاری ایسنا: مرحوم «بیژن دفتری» را «پدر امداد و نجات ایران» میدانند؛ مردی که در زمان وقوع زمینلرزه 11 سال پیش بم، رئیس وقت سازمان امداد و نجات بود و به مدت 40 روز در بم مشغول امدادرسانی؛ اما مرحوم دفتری که از اخلاق و کردارش خاطرات زیادی وجود دارد در مورد زلزله بم تنها به نوشتن هشت صفحه در کتابش اکتفا کرده که در این نوشتار بخشهایی از آنها را مرور میکنیم.
بیژن دفتری پیش از مرگش کتابی تحت عنوان «مدیریت بحران از نگاه بیژن دفتری» را با همکاری موسسه آموزش عالی علمی کاربردی هلال احمر منتشر کرد.
وی در فصل «تجارب کلان عملیاتی» خود به زلزله بم اشاره کرده است و مینویسد: زلزله بم به سرعت توسط کشیک سازمان امداد و نجات به همگان اطلاع داده شد اما در این زمان مدیرعامل هلال احمر استان سیستان و بلوچستان هم وقوع زمینلرزهای را در قسمت شمالی این استان اطلاع داد و گزارشهای تلفنی نیز از زمینلرزههایی در شمال استان هرمزگان، جنوب استان یزد و شرق استان فارس میرسید که وقوع زمینلرزهای در مقیاس بسیار وسیع را نشان میداد؛ چرا که چندین استان با آن مواجه شده بودند. به مدیران عامل استانهای مذکور اعلام شد ضمن جستوجو در استانهای خود به حالت آمادهباش باشند.
معمولا موسسه ژئوفیزیک دو یا سه ساعت پس از حادثه محل زلزله را در آن زمان اعلام میکرد؛ بر همین اساس با موسسه ژئوفیزیک تماس گرفته و به صورت غیررسمی اعلام کردند که زمینلرزه در حوالی جازموریان بوده است اما از آنجا که اطلاع داشتم این ناحیه سکنه زیادی ندارد به نظر میرسید نمیبایست زلزله مخربی باشد اما تجربه نشان میداد با این لرزش وسیع حتما یک جای کار مشکل دارد. به همین دلیل به دکتر نوربالا، رئیس وقت جمعیت هلال احمر تماس گرفتم تا تمهیدات لازم پیشبینی شود. در همین زمان مدیرعامل یکی از استانها تماس گرفت و گفت که به دلیل قطع برق نمیتواند با شهرستانهای کهنوج و بم تماس حاصل کند که این امر نشان میداد زلزله در یکی از این دو شهر واقع شده است.
به همین دلیل به مدیرعامل جمعیت هلال احمر کرمان اطلاع دادم تا عوامل امدادی خود را به سمت بم اعزام کند و همین طور به مدیرعامل سیستان و بلوچستان و کهنوج نیز اعلام شد که بلافاصله نیروهای خود را به سمت کهنوج، جیرفت و بم اعزام کنند.
مرحوم دفتری در ادامه خاطرات خود مینویسد: در فرودگاه مرحوم ملااکبری، معاون امداد و نجات وقت استان کرمان اطلاع داد که اتومبیلهایی که از بم به سمت کرمان در حرکتاند مجروحان زیادی همراه دارند و این خبر ما را مطمئن کرد که حادثه بزرگی را پیش رو خواهیم داشت! وارد شهر بم که شدم حوالی ظهر بود. از همان بدو ورود تخریب شهر قابل مشاهده بود. ساختمان جمعیت هلال احمر بم ویران شده بود و امدادگران باقیمانده در مرکز جوانان جمعیت که تقریبا ساختمانش سالم بود جمع شده و مشغول امدادرسانی بودند. اما ساختمان مملو از مجروحان بود و ما نیز شروع به شناسایی افراد جانباخته و انتقال اجساد به محل دفن کردیم.
دفتری با بیان اینکه آغاز عملیات جستوجو و نجات از همان لحظات اولیه به وسیله بازماندگان و تعدادی از کارکنان هلال احمر و سایر ارگانها آغاز شد و اعزام مجروحان با وسیله نقلیه تا پایان روز نخست ادامه داشت، نوشته است: پس از انتشار خبر از طریق رسانهها هجوم افراد به بم به قدری افزایش یافت که سبب ایجاد ترافیکی سنگین شد که راه دو ساعت و نیمه را باید 10 ساعته میپیمودیم.
طی دو روز 14 هزار مسدوم از منطقه خارج شدند
دفتری در ادامه خاطراتش، وجود فرودگاه را نقطه قوت امدادرسانی در بم دانسته و افزوده است: هر چند فرودگاه در ابتدا دچار خساراتی شده بود ولی به سرعت ترمیم و قابل بهرهبرداری شد؛ به گونهای که از روز دوم مصدومان از طریق هواپیما جابه جا میشدند. اما در شب نخست برای مجروحان و مصدومانی که تعدادشان به حدود 14 هزار نفر میرسید هیچ دارویی وجود نداشت و ما مجبور بودیم با همکاری استانداری برای تامین دارو به روشهای سنتی عمل کنیم اما از صبح روز دوم با مساعدت نیروهای امدادی حمل مصدودمان به وسیله بالگردهای هلال احمر و هواپیماهای ارتش، سپاه و سازمان هواپیمایی کشور آغاز شد، طی دو روز 14 هزار مسدوم از منطقه خارج شدند.
اما خروج حجم زیاد مجروحان و انتقال آنها به مراکز درمانی شهرهای دیگر مشکلات جدیدی به وجود آورد که قابل پیشبینی نبود؛ چرا که انتقال مجروحان بدون هماهنگی با بیمارستانهای شهرهای دیگر بود و مسئولان بیمارستانها دچار غافلگیری و بحران شدند! حتی خیلی از مجروحان که زخمهای سطحی داشتند پس از بهبودی برای بازگشت دچار مشکل میشدند! بازماندگانی هم که عزیزانشان انتقال یافتند نگران شده و مرتب سوال میکردند. باید عنوان کرد اگر نیروهای درمانی به سرعت در منطقه مستقر میشدند احتیاج به خروج این تعداد از مسئولان و مجروحان نبود و بررسیهای بعدی نشان داد که فقط حدود دو هزار نفر از این مصدومان نیاز به خروج از منطقه داشتهاند.
دفتری همچنین با بیان اینکه در روز دوم سالن ورزشگاه هلال احمر تجهیز و به یک مرکز درمانی تبدیل شد گفته است: از روز چهارم نیروهای درمانی خارجی در بم مستقر شدند که عملا نقش مهمی در کمکرسانی به مصدومان پس از حادثه نداشتند! اما بعدها که یک بیمارستان صحرایی توسط فدراسیون بینالمللی صلیب سرخ و هلال احمر در منطقه ایجاد شد توانست تا مدتها به مصدومان و بازماندگان خدمات پزشکی ارائه کند.
دفتری با اشاره به حضور معاون اول رئیس جمهوری وقت در منطقه گفته است: این حضور به اتخاذ یک تصمیم ضروری ولی نابهنگام منجر شد؛ چرا که بر اساس این تصمیم مقرر شد ادامه عملیات بحران در منطقه توسط سپاه پاسداران و در منطقه بروات توسط ارتش مدیریت شود. نظر به اینکه نهادهای مذکور ساختار و برنامه از پیش تعریفشدهای برای چنین مواردی نداشتند و تمرینی نیز با سایر سازمانها در این رابطه انجام نشده بود این تصمیم تا مدتی روند عملیات پاسخگویی را با مشکل مواجه کرد؛ چرا که گرفتن تصمیمات اقتضایی در شرایط بحرانی، مستلزم وجود سناریوی جایگزین از پیش طراحی شده و تمرینشده است؛ در غیر این صورت بحران تشدید و بعضا غیرقابل کنترل میشود. در آن شرایط ضرورت باز هم مساله مهندسی طرحهای مدیریت و مقابله با بحرانهای ناشی از حوادث موجود برای تصمیمسازان و تصمیمگیران کشور کاملا محسوس شد.
ربودهشدن کامیون حامل لباسهای امدادگران
دفتری در بخش دیگری از کتاب خود با اشاره به برخی مشکلات حاشیهای که در صحنه فجایع اینچنینی رخ میدهد نوشته است: تا نیروهای کمکی به بم رسیدند آشفتگیهای زیادی به وجود آمد. ازدحام و شلوغی در جادههای اطراف بم به حدی بود که بسیاری از کمکها به بم نمیرسید و به وسیله (برخی) افراد متفرقه غارت میشد! در این میان یک کامیون حامل البسه امدادی در بین راه ربوده شد و بعدها از این لباسها سوءاستفادههای فراوانی به عمل آمد؛ چرا که با همین لباسها اجناس اهدایی را از بالای کامیونها به سمت مردم پرتاب میکردند و این عمل موجب رنجش افراد آسیبدیده شد. به همین دلیل سریعا کارتهای شناسایی برای نیروهای هلال احمر صادر شد تا قابل شناسایی باشند.
وی همچنین نوشته است: هجوم بیرویه و غیرضروری نیروهای امدادی از ارگانهای مختلف مشکلات زیادی را به وجود آورد و این در حالی بود که نهادهای دولتی نیز با اوجگرفتن احساسات انساندوستانه مردم شروع به دعوت از آنها برای کمکرسانی میکردند.
در پنج روز اول پس از زمینلرزه وجود آشفتگیها، کار جستوجو و نجات با دستگاههای ظریف زندهیاب و سگهای تجسس را با مشکلاتی رو به رو کرد. همچنین نبود نقشه جامع شهر نیز این کار را با تاخیر مواجه کرد.
در روز ششم، شناسایی خانوادههای آسیبدیده و توزیع دفترچه خواربار آغاز شد. طبق آمار در بم 110 هزار نفر تحت تاثیر زلزله قرار گرفته بودند که حدود 35 هزار نفر کشته و 14 هزار نفر مجروح شده بودند و 15 هزار نفر از منطقه کوچ کرده و تحت حمایت جمعیتهای هلال احمر شهرهای اطراف قرار گرفتند که با این حساب و با کسر تعداد کشتگان زلزله، ما باید با 50 هزار نفر مواجه میبودیم اما متاسفانه با هجوم افراد از مناطق دیگر که خود را بومی معرفی میکردند ناچار به توزیع 248 هزار دفترچه شدیم که این رقم یک رقم واقعی برای کمکرسانی نبود.
هرچند تلاش زیادی انجام شد که آسیبدیدگان پالایش شوند اما این عمل بسیار سخت بود و نهایتا از مقامات بالا دستور داده شد که به این افراد نیز کمک کنید که کار ما را بسیار مشکلتر کرد.
معضل شناسایی اجساد
پدر امداد و نجات ایران که در زمان وقوع زمینلرزه ریاست سازمان امداد و نجات جمعیت هلال احمر بود در ادامه خاطرات خود با اشاره به مشکل شناسایی اجساد افزوده است: شناسایی اجساد به علت اینکه در بیشتر موارد کل خانواده فوت شده بودند ما را با مشکلاتی مواجه کرد؛ بنابراین مسئولان ذیربط مجبور بودند با رعایت حداقل تشریفات مذهبی افراد را پس از ثبت مشخصات و عکسبرداری در گورهای جمعی دفن کنند.
ورود تیمهای خارجی ناکارآمد به بم
وی همچنین به دیگر مشکلات اشاره کرده و نوشته است: یکی دیگر از مواردی که برای اولین بار در زلزله بم رخ داد صدور مجوز ورود به آسمان ایران از هر کشور و هر جایی برای کمک به آسیبدیدگان بود. اعلام فضای باز برای مشتاقانی که میخواستند به هر دلیل از جمله کمکرسانی بیایند خوب بود ولی برای ما مشکلات بسیاری را به وجود آورد؛ زیرا بیشتر این تیمها وسایل کافی و کارآمدی لازم را نداشتند! البته این موارد به حل یک مساله بینالمللی نیز کمک کرد؛ چرا که سازمان ملل در تلاش بود مجوزی به دولتها بدهد که نیروهای امدادی اجازه داشته باشند در امدادرسانیها بدون مجوز کشور آسیبدیده وارد شوند که بسیاری از کشورهای بزرگ مخالف بودند. تجربه زلزله بم نشان داد که این روش مناسبی نیست و از این تصمیم منصرف شدند.
وی ارسال بیرویه کمکهای اهدایی داخلی را یکی از مشکلات دیگر بزرگ در زلزله بم عنوان کرده و گفته است: مرتبا اعلام کردیم که برای ارسال این کمکها با جمعیت هلال احمر هماهنگ شوند اما کمکها بدون تفکیک به منطقه ارسال میشد؛ به گونهای که تعداد کامیونهایی که کمکهای اهدایی را به بم میآوردند به قدری بود که صفهای طویلی برای تخلیه بار ایجاد و گاهی رانندگان کامیونها سهوا یا عمدا این وسایل را روی خاکها تخلیه میکردند که از این موارد عکس و فیلم تهیه و منتشر شد و بعدها نیز گلایه کردند که چرا جمعیت هلال احمر در خصوص کمکهای مردمی کوتاهی کرده است! این مساله دردسرهایی را نیز به وجود آورد؛ چرا که عدم تخلیه این اجناس نیز موضوع را سیاسی میکرد و ما مجبور به تحویل این محمولهها شدیم. حتی در کنفرانسی که به منظور اهدای کمک از طریق سازمانهای بین المللی در ژنو تشکیل شد من معایب و محاسن کمکهای بینالمللی را گوشزد کردم.
مرحوم دفتری در بخش دیگری از کتاب خود با برشمردن نقاط ضعف و قوت امدادرسانی در بم افزوده است: تونی فریش هماهنگ کننده اتحادیه اروپا بعد از 14 روز که منطقه را ترک کرد در مصاحبه خود گفت جمهوری اسلامی ایران با استفاده از تجربیات دفاع مقدس و حوادث دیگر توانست به صورت شایسته کار عملیات امداد و نجات را انجام دهد.
دفتری همچنین ارائه الگوی بازسازی توسط بنیاد مسکن انقلاب اسلامی را یکی دیگر از نقاط روشن امدادرسانی آسیبدیدگان بم برشمرده و افزوده است: جمعیت هلال احمر و سازمان امداد و نجات با تکیه بر تجربیات امدادرسانی در زمان جنگ توانستند از پس امدادرسانی بزرگترین زمینلرزه ایران برآیند.
مرحوم دفتری سال گذشته به دلیل کهولت سن و بیماری دعوت حق را لبیک گفت؛ قطعا او به عنوان سرتیم عملیات زلزله بم ناگفتههای بسیار زیادی داشته که تنها بخشی از آنها در کتابش ذکر شده اما در سراسر کتاب خود تاکید کرده است که علاوه بر افزایش آگاهیهای مردم در زمینه خودامدادی باید بسترهای لازم برای استحکام خانهها نیز فراهم شود تا از بروز حوادثی مانند بم جلوگیری شود. حالا در یازدهمین سالروز زلزله بم باید بار دیگر گوشزد شود که مرگ همیشه برای همسایه نیست!