وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

جهالت در عصر دانایی

پیدایش گروه خون ریز داعش که با اشغال استان های شمال عراق  سر خط اخبار گردیده یک امر عادی نیست . درباره این جریان نباید به این نکته که توسط غرب ومهره های منطقه ای آن خلق شده وآلت دست آنهاست اکتفا کرد.زیرااین، یک جریان حساب شده با اهدافی از پیش تعین شده می باشد که بر خلاف ظاهر جنون آمیزی که دارد ، با برنامه به پیش می رود به عبارتی برنامه ریزانی دارد که نه تنها دیوانه نیستند بلکه بسیار دقیق و هوشمندانه عمل می کنند وبه همین دلیل باید با برنامه دقیق با آنان مقابله شود.

با نگاهی به حوادث پر شتاب منطقه به خوبی می توان در یافت که گروهک داعش گرچه از حمایت های گسترده برخی کشور های تحقیر شده وقدرت طلب منطقه بر خوردارند اما با توجه به این که  رویه وعمل کرد  این گروهک  تکفیری به گونه ایست که تفکر مخالف را بر نمی تابد ودوست  دشمن نمی شناسد .وبه دنبال توسعه منطقه نفوذ خود است، بنابراین حامیان منطقه ای و فرا منطقه ای آنان بدانند که خودشان ازگزند این بلیه  در امان نخواهند بود.قرائن وشواهد آن اکنون در منطقه ونیز در کشورهای غربی  هویدا شده است.الحمدلله  متولیان آن در دام خود ساخته گرفتار آمدند وفریاد سر می دهند ودنیا را به کمک می طلبند.

در حال حاضر افکار عمومی جهان این نکته را به خوبی در یافته که «داعش» بهانه ای برای مداخله علیه سوریه و عراق در نهایت جبهه مقاومت بوده و اصولاً داعش گروهی نیست که نابودی آن نیاز به ائتلاف چهل کشور غربی وعربی داشته باشد.وکافی است  این دولت ها حمایت های مالی ،تسلیحاتیو اطلاعاتی  رااز این گروهک منفور قطع کنند.وبا افکار عمومی بازی نکنند.

ونکته حائز اهمیت  در  حوادث  اخیر این است که سیاست دشمن پلید در این عصر وزمانه  اعمال تاکتیک «مشغول سازی» جوامع اسلامی است به همین دلیل در اتاق فکرشان  پشت سر هم فرقه هایی چون القاعده، طالبان، ارتش آزاد، داعش را طراحی و خلق کردند وبا ایجاد درگیری وتشدید نزاع بین امت اسلامی اهداف شوم خود را دنبال می کنند.این داستان سری دراز دارد،

اکنون نیزقصد دارند فرقه جاهل تر از گروه های مذکور را ه  با نام «فرقه شیرازی»با همان مدل طراحی و  در داخل ایران اسلامی عملیاتی کنند. خلاصه سخن آن است  فرایند ساخت  , پرورش ومقابله با  این دسته ویروس ها ی جهالت  از مدل ساخت ویروس آبولا  تبیعت میکند  سرویس های اطلاعاتی  انگلیس و آمریکا این ویروس  را تولید، توسط عوامل خود فروخته توزیع ومنتشر می سازند ودر نهایت خودشان ادعا مبارزه با آن را سر می دهند

.فاعتبروا یا اولی الا بصار

 

ویروس جهالت

جهالت در عصر دانایی


پیدایش گروه خون ریز داعش که با اشغال استان های شمال عراق سر خط اخبار گردیده یک امر عادی نیست . درباره این جریان نباید به این نکته که توسط غرب ومهره های منطقه ای آن خلق شده وآلت دست آنهاست اکتفا کرد.زیرااین، یک جریان حساب شده با اهدافی از پیش تعین شده می باشد که بر خلاف ظاهر جنون آمیزی که دارد ، با برنامه به پیش می رود به عبارتی برنامه ریزانی دارد که نه تنها دیوانه نیستند بلکه بسیار دقیق و هوشمندانه عمل می کنند وبه همین دلیل باید با برنامه دقیق با آنان مقابله شود.

با نگاهی به حوادث پر شتاب منطقه به خوبی می توان در یافت که گروهک داعش گرچه از حمایت های گسترده برخی کشور های تحقیر شده وقدرت طلب منطقه بر خوردارند اما با توجه به این که رویه وعمل کرد این گروهک تکفیری به گونه ایست که تفکر مخالف را بر نمی تابد ودوست دشمن نمی شناسد .وبه دنبال توسعه منطقه نفوذ خود است، بنابراین حامیان منطقه ای و فرا منطقه ای آنان بدانند که خودشان ازگزند این بلیه در امان نخواهند بود.قرائن وشواهد آن اکنون در منطقه ونیز در کشورهای غربی هویدا شده است.الحمدلله متولیان آن در دام خود ساخته گرفتار آمدند وفریاد سر می دهند ودنیا را به کمک می طلبند.

در حال حاضر افکار عمومی جهان این نکته را به خوبی در یافته که «داعش» بهانه ای برای مداخله علیه سوریه و عراق در نهایت جبهه مقاومت بوده و اصولاً داعش گروهی نیست که نابودی آن نیاز به ائتلاف چهل کشور غربی وعربی داشته باشد.وکافی است این دولت ها حمایت های مالی ،تسلیحاتیو اطلاعاتی رااز این گروهک منفور قطع کنند.وبا افکار عمومی بازی نکنند.

ونکته حائز اهمیت در حوادث اخیر این است که سیاست دشمن پلید در این عصر وزمانه اعمال تاکتیک «مشغول سازی» جوامع اسلامی است به همین دلیل در اتاق فکرشان پشت سر هم فرقه هایی چون القاعده، طالبان، ارتش آزاد، داعش را طراحی و خلق کردند وبا ایجاد درگیری وتشدید نزاع بین امت اسلامی اهداف شوم خود را دنبال می کنند.این داستان سری دراز دارد،اکنون نیزقصد دارند فرقه جاهل تر از گروه های مذکور را ه با نام «فرقه شیرازی»با همان مدل طراحی و در داخل ایران اسلامی عملیاتی کنند. خلاصه سخن آن است فرایند ساخت , پرورش ومقابله با این دسته ویروس ها ی جهالت از مدل ساخت ویروس آبولا تبیعت میکند سرویس های اطلاعاتی انگلیس و آمریکا این ویروس را تولید، توسط عوامل خود فروخته توزیع ومنتشر می سازند ودر نهایت خودشان ادعا مبارزه با آن را سر می دهند

.فاعتبروا یا اولی الا بصار

بهداشت ورزشی

انواع گرم کردن:

گرم کردن عمومی و گرم کردن اختصاصی.

گرم کردن عمومی حرکاتی که بدن را به طور کلی و عمومی گرم می کند و در کلیه رشته های ورزشی انجام می شود و با فنون و مهارت هایی که باید در یک رشته خاص ورزشی انجام شود مستقیما ارتباط ندارد.

به ادامه مطلب مراجعه کنید.

کافه و کافه‌نشینی

گفتگو با ناصر فکوهی جامعه شناس

: کافه و کافه‌نشینی
درآمد: دکتر ناصر فکوهی معتقد است که کافه و کافه نشینی به مثابه فضاهایی عمومی برای تعامل میان افراد و رشد قابلیت همزیستی به ویژه در شهرهای بزرگ امروز، ضرورتی حیاتی دارند، ضمن آنکه باید از آسیب‌هایی چون محفلی شدن پرهیز کرد و آنها را به مکان‌هایی برای تخلیه انرژی‌های منفی و تعامل اجتماعی در جامعه بدل کرد. با این استاد انسان‌شناسی دانشگاه تهران که آثار متنوعی در زمینه انسان‌شناسی شهری نگاشته، درباره پیشینه و زمینه‌های کافه نشینی و سیر تحولات آن در ایران و بایسته‌هایی که در این زمینه باید رعایت شود، گفت‌وگویی کردیم که از نظر می‌گذرد:
به نظر شما کارکردهای کافه‌نشینی، غیر از سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت چیست؟
کافه‌نشینی، در معنایی که امروز در زبان ما و در بخشی از جامعه شهری اغلب تحصیل‌کرده، دانشجو، روشنفکران و دانشگاهیان ما، جا افتاده است و لزوما ربطی به مفاهیمی چون «قهوه‌خانه» یا «پاتوق» ندارد (هر چند با آنها بی‌ارتباط هم نیست اما روابطشان پیچیده است)، عمدتا به کنشی اجتماعی اطلاق می‌شود که ریشه‌های آن به قرون هجده و نوزده اروپایی و عمدتا به دوران انقلاب فرانسه و انقلاب‌های سیاسی این پهنه بر می‌گردد، اما از اواخر قرن و به ویژه ابتدای قرن بیستم شکلی موازی با محافل «خانگی» روشنفکران، هنرمندان و نویسندگان را در حوزه عمومی به وجود آورد، شاید به یک معنا بتوان گفت کافه نشینی شکل دموکراتیزه شده آن محافل، یعنی محافلی بود که عموما در اقامتگاه افراد خیرخواه و فرهنگی و بسیار ثروتمند برگزار می‌شد که از هنرمندان و اندیشمندان فقیر حمایت می‌کردند. کما اینکه کلوب‌های انقلابی و در مقام نخست کلوب ژاکوبن‌ها که انقلاب را در دست گرفتند، در انقلاب 1789 فرانسه، نقشی اساسی داشتند و آنها را نیز می‌توان نوعی شروع برای کافه‌نشینی (شاید سیاسی) یعنی گرد هم آمدن در یک محیط بیرونی، برای تفریح و در عین حال بحث و جدل به شمار آورد. این کنش در طول قرن بیستم تا دهه 1980 به شدت رشد کرد و هر بار که جنبش‌ها و حرکت‌های اجتماعی بالا می‌گرفتند، بیشتر باب می‌شد. و از دهه 1960 همراه با مفهوم روشنفکری و دیگر شیوه‌ها به کشورهای دیگر جهان نیز سرایت کرد. اما از یکی دو دهه پیش، به تدریج با شیوه‌های دیگری جایگزین شد که فضا و مکان را به صورت دیگری تعریف می‌کردند، ولی در آنها نیز مساله بسیار بیشتر از گذران اوقات فراعت با آسایش و بدون اندیشه، ورود سیستم اندیشه و جدل فکری در اوقات فراعت در یک حوزه عمومی بود.

نخستین کافه‌های مدرن ایرانی که در دهه 1320 ایجاد شدند، چه ویژگی‌هایی داشتند؟
این کافه‌ها بسیار محدود بودند و در شهرهایی ایجاد می‌شدند که به دلایل گوناگون تاریخی و اجتماعی، نخستین الگوهای مدرنیته را نیز عرضه می‌کردند: تبریز، تهران و رشت از این جمله‌اند. اینها شهرهایی بودند که برای نخستین بار صنعت و فناوری‌هایش از جمله در حوزه فرهنگ مثل صنعت چاپ و... وارد ایران می‌شدند. می‌بینیم که بیشترین روشنفکران و سازندگان مدرنیته ایرانی نیز از همین شهرها بیرون آمدند که البته این کنش بعدها به شهرهای دیگر نیز سرایت کرد، اما همواره شکلی بسیار اقلیتی داشت حتی تا دوران انقلاب. در آستانه انقلاب شکل کافه‌نشینی اروپایی هم در نوع «اسنوب» و اشرافی آن در گروهی از کافه‌های «بالای شهری» و یا در بعصی از محافل مثل «گالری»ها، و شکل مردمی‌تر یا دموکراتیک‌تر آن در برخی از رستوران‌ها و اغذیه‌فروشی‌ها مثل کافه‌های لاله‌زار و جایی همچون کافه نادری، وجود داشتند. این کافه‌ها در نوع اولش بیشتر به مباحث روشنفکرانه در تقلید الگوی غربی و بر سر نمونه‌های هنری و ادبی غرب که به ایران وارد می‌شدند می‌پرداختند و در نوع مردمی اش، بیشتر بر سر مسائل فلسفی و ادبی و سیاسی و «تغییر و تحولی» که همه در انتظارش بودند.
آیا می‌توان میان کافه‌هایی که در دهه‌های جدید ایجاد شده‌اند، با کافه‌های پیشین تمایز گذاشت؟ این تمایز در چیست؟
صد در صد. کافه‌های نسل جدید برای مثال کافه‌هایی که پس از دوران جنگ تحمیلی به وجود آمدند و به خصوص از سال‌های دهه 1380 به بعد، عمدتا در برگیرنده نسل جوانی هستند که امروز بیشترین جمعیت ما را تشکیل می‌دهند و دارای سرمایه فرهنگی بالایی هستند. به علاوه، این کافه‌ها در سراسر کشور پراکنده هستند، زیرا سرمایه فرهنگی به نحو بسیار دموکراتیک‌تری توزیع شده است. البته در اینجا شباهت‌های زیادی نیز با نسل نخست دیده می‌شود، برای مثال تمایل به تبادل اندیشه‌ها و بحث و گفت‌وگو درباره عمدتا محصولات فرهنگی اروپا و امریکا و پیوند این کافه‌ها در بسیاری موارد با مراکز مصرف فرهنگی مثل کتابفروشی‌ها (که در آن نسل زیاد دیده می‌شد) و امروز گاه سینما‌ها و گالری‌ها و...
با این وصف، دقیقا به دلیل تغییر ترکیب جمعیتی، شکلی و محتوایی مشارکت کنندگان در این مکان‌ها، باید دیدگاه‌هایمان را نیز نسبت به آنها تغییر دهیم. روشن است که جوانان امروز با جوانان سی یا چهل سال پیش متفاوتند، همانگونه که ما در جوانی با نسل گذشته خود متفاوت بودیم. بنابراین میزان بردباری و میزان آزادی‌ای که باید به این حوزه‌ها داده شود باید بیشتر از میانگین جامعه باشد. بهتر است که در کافه‌ها، مشکلاتی و حتی آسیب‌هایی وجود داشته باشد که به تدریج تلاش کنیم آنها را حل کنیم، تا اینکه با برخورد کردن با آنها، آن آسیب و مشکل را به سطح کل جامعه تعمیم دهیم و در زمان و مکان چنان پراکنده‌اش کنیم که نتوانیم با آن مقابله کنیم و نه حتی شناخت درستی از آن داشته باشیم. افزون بر این نگاه به کافه، به محافل و کنش‌های جوانان که بخش عمده جامعه ما را تشکیل می‌دهند اصولا نباید نگاهی آسیب‌شناختی باشد و دائما درپی آن باشیم که اشکالات و کارهای نادرست آنها را بهانه‌ای کنیم برای جلوگیری از کنش‌هایی که خاص سن و زندگی و سبک زندگی ایشان است. این امر به معنای آن نیست که بی بند و باری را بپذیریم و یا ترویج کنیم، درست برعکس، تنها با این کار است که می‌توان با بی‌بند و باری مقابله کرد. اگر در کشوری چون آمریکا یا در کشورهای اروپایی، حرکت موسوم به «ضد فرهنگ» (یا هیپیسم) در یک دوره چند ده ساله از میان رفت، به دلیل سرکوب و برخورد سخت جامعه با آن نبود، بلکه درست برعکس رویکرد دموکراتیکی بود که در برابر آن پیش گرفته شد تا خود به خود بتواند به رشدی برسد که آن حرکت آسیب‌زا را مهار کند و در اعتراض به حقی که این حرکت حمل می‌کرد، شکلی عقلانی‌تر و موثر‌تر برای رسیدن به اهدافش بدهد.
امروز نیز باید به فضا و زمان و کافه و پاتوق‌های شهری جدید با جمعیتی جدیدی که آنها را پر می‌کنند و البته به دیگر فضاهای تجمع، بیشترین میزان آزادی را، البته با حفظ حدود قانونی و نظم اجتماعی، داد تا جامعه بتواند به رشد خود برسد.

ارزیابی شما از کافه‌نشینی که امروزه در سراسر شهرهای بزرگ به ویژه تهران پراکنده شده چیست؟
به نظر من، چنین فضاهایی برای شهرهای بزرگ ضرورتی حیاتی دارند. این امر البته به معنای آن نیست که این فضا‌ها آسیب‌پذیر یا آسیب‌زا نیستند، اما تصور اینکه بتوان یک کشور بزرگ را با جمعیتی در حد 80 درصد شهری، و غالبا با سرمایه‌های فرهنگی بالا، بدون حوزه‌های عمومی گسترده و فراوان و متنوع، اداره کرد، کاملا توهمی است. هر اندازه این کافه‌ها، این پاتوق‌ها، این مراکز تجمع که می‌توانند بنا بر سبک زندگی و تمایلات آدم‌ها متفاوت باشند، بیشتر باشند، البته به شرط آنکه حدود قانونی رعایت شود، برای بازتولید سیستم اجتماعی و سالم‌سازی آن بهتر است. آسیب‌ها البته جای خود را دارند و برای آنها باید فکری خاص کرد و برنامه‌ریزی‌های کوتاه‌مدت و درازمدت کرد. اما روش‌های آمرانه، برای مثال تعطیل کردن این اماکن به دلیل آنکه گاه آسیب‌زا هستند، یک کنش عمومی را به یک کنش جرم‌زا و یک محفل عمومی را به محفلی خانگی بدل خواهد کرد که میزان آسیب‌پذیری و آسیب‌زایی را در آن به شدت افزایش می‌دهد. فضای عمومی نیازی اساسی برای نظام‌های پیشرفته دموکراتیک است و این فضایی است که افراد می‌توانند در آن وارد تعامل با یکدیگر شده و قابلیت‌های با هم زیستن را در خود و دیگری بالا ببرند. با از میان رفتن این فضا‌ها که در آنها امکان چرخش و گردش افراد زیاد است، ما از «محفلی شدن» که پدیده‌ای بسیار آسیب‌زا است در سیستم اجتماعی جلوگیری می‌کنیم.
شاید لازم باشد درباره این مفهوم اندکی توضیح بدهم. «محفلی شدن» را می‌توان به نوعی «حبابی» شدن و درون پیله رفتن گروه‌های اجتماعی تعریف کرد، به صورتی که تنها درون خود وارد تعامل شده و به‌تدریج از دیگر گروه‌ها فاصله بگیرند و در دنیای مادی و ذهنی خود غرق شوند. در این حالت افراد به تدریج رابطه خود را با واقعیت از دست داده و توهمات خویش را جایگزین واقعیت می‌کنند. این امری خطرناک است زیرا سیستم اجتماعی نمی‌تواند از کنار هم قرار گرفتن حباب‌های مختلف به وجود بیاید و عمل کند. و همواره این خطر وجود دارد که حباب‌ها درون پیله‌هایی سخت قرار بگیرند و روابط بین خودشان را از میان ببرند یا تنش‌آمیز کنند. در این حالت، فضا‌هایی عمومی همچون کافه‌ها و پاتوق‌ها، می‌توانند به مثابه نقاط ارتباطی قدرتمندی عمل کنند که محافل پیله‌گونه را با یکدیگر و در محیطی آرام و بی‌تنش به یکدیگر متصل کنند. حتی اگر کافه‌ها، همچون برخی از کافه – فلسفه‌هایی که امروز در غرب می‌بینیم، گاه به برخوردها و تنش‌های کلامی بین شرکت‌کنندگان نیز بیانجامد، باز هم مکان و زمانی ایجاد کند برای ارتباط و برای تخلیه انرژی‌های منفی و ایجاد اماکن بیشتر برای تعامل اجتماعی در جامعه.
همین را می‌توان درباره گروهی دیگر از محیط‌های عمومی نیز گفت که در جامعه ما اغلب محیط‌های فرهنگی هستند، مثلا جلسات دانشگاهی سخنرانی، جلسات نشست و نقد کتاب در انجمن‌های تخصصی، نمایشگاه‌ها، کتابفروشی‌ها و مراکز فروش محصولات فرهنگی، مساجد و هیات‌های دینی و... همه اینها نیازهای یک شهر بزرگ هستند که باید بتواند میلیون‌ها نفر را برای زیستن با یکدیگر آماده کند و تنش را بین آنها به حداقل برساند.
بنابراین بهتر است به کافه‌نشینی مفهومی عام‌تر بدهیم یا برای آن مترادف‌های دیگری نیز بیابیم تا آن را از موقعیت یک آسیب خارج کرده و به یک نقطه فضایی زمانی تبدیلش کنیم که به صورت‌های بسیار متنوع و متکثر دیگری نیز در شهرهای بزرگ دیده شده و باید بشود.
 این گفتگو با روزنامه دنیای افتصاد انجام شده و در آبان ماه 1391 منتشر شده است.

ماموریت ناخدای کشتی آموزش فنی و حرفه ای خراسان رضوی پایان یافت

ماموریت ناخدای کشتی آموزش فنی و حرفه ای خراسان رضوی پایان یافت

مدیر روابط عمومی آموزش فنی و حرفه ای خراسان رضوی از پایان دوران مدیریت مقتدرانه مدیرکل آموزش فنی و حرفه ای استان خبرداد.

به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل اداره کل آموزش فنی و حرفه ای خراسان رضوی، علی مخلصی اظهار کرد: سید جلال خوابنما که 5 سال در قالب مدیریتی خالصانه و مقتدرانه کار هدایت این دستگاه را عهدا دار بود، 30 دی ماه به کار خود پایان داد.
وی افزود: دوران مدیریت خوابنما دوران درخشان و شاخصی بود که با وجود همه مسائل و مشکلات و چالش ها با توجه به مدیریت بسیجی وار و مدبرانه وی به بهترین نحو ممکن پشت سر گذاشته شد.
مخلصی از مدیرکل سابق آموزش فنی و حرفه ای خراسان رضوی به عنوان ناخدایی مقتدر نام برد که سالهای متوالی کشتی آموزش فنی و حرفه ای استان را در طوفان مسایل  هدایت کرد.
وی با بیان اینکه خوابنما به دلیل خصائص شخصیتی و روحیه تقوا محوری و جهادی  که داشت همواره در سنگر آموزش فنی و حرفه ای آماده هرگونه تلاش و همتی بود اضافه کرد: در سال های اخیر عملکرد آموزش فنی و حرفه ای استان مرهون وجود فرمانده ای مدبر و شایسته بود که مانند کوه استوار بود.
مدیر روابط عمومی آموزش فنی و حرفه ای خراسان رضوی از تعامل خوابنما به تمامی مدیران دستگاه های دولتی استان به عنوان نقطه اتکایی نام برد که توانست جایگاه ارزشمند و واقعی اداره کل آموزش فنی و حرفه ای را در استان نهادینه نماید.
وی ادامه داد: وی در کنار اقتدار و مدیریت شایسته خود با روحیه ای مردمی و خاضعانه توانست تعاملی دوستانه و صمیمی با کارکنان زیر مجموعه خود داشته باشد.
گفتنی است سید جلال خوابنما از اسفندماه سال 88 با حکم رییس سازمان آموزش فنی و حرفه ای  کشور مدیریت آموزش فنی و حرفه ای خراسان رضوی را عهده دار بود و در بهمن ماه سال جاری ماموریتش در این اداره کل خاتمه یافت.