وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

خواب کربلا

امشب دوباره کربلا را خواب دیدم

 

لب تشنه آل الله را در آب دیدم

 

دیدم مهی را درکنار آب تشنه

 

اندر کمینش روبهان با تیغ و دشنه

 

دیدم که زینب با برادر راز می گفت

 

ناگفته های کوچه بهرش باز می گفت

 

دیدم که طفلی میخورد پستان بی شیر

 

آماده می شد از برای جنگ با تیر

 

دیدم که اکبر در کنار خیمه تنهاست

 

دشمن گمان می کرد پیغمبر به صحراست

 

دیدم رقیه گیسویش را شانه می کرد

 

کم کم درون سینه اش غم خانه می کرد

 

دیدم که زینب در دلش دلواپسی بود

 

ترسش جدایی از حسین و بی کسی بود

 

دیدم که زهرا از حسینش یاد می کرد

 

فریاد و از بی رحمی صیاد می کرد

 

دیدم زمین و آسمان با هم یکی بود

 

فرزند زهرا در غریبی دل غمین بود

 

دیدم که زینب سینه بوده پر شراره

 

در خاطرش بگذشت گوش و گوشواره

 

دیدم که دشمن مشک را کرده نشانه

 

تا گیرد از عباس آبی بی کرانه

 

دیدم که اصغر آب را کرده بهانه

 

تا جان دهد در راه آقای زمانه

 

دیدم که لبها از عطش بی تاب گشته

 

عباس آب آور ز خجلت آب گشته

 

دیدم زمین و نه فلک دریای خون بود

 

زینب ز حجر لیلیش اندر جنون بود

 

دیدم که آتش درمیان خیمه ها بود

 

دیدم که سرها هم چو گل بر نیزه ها بود

 

دیدم زمین و آسمان گشته است نیلی

 

دیدم سه ساله دختری خورده است سیلی

 

دیدم که دامان یتیمی شعله ور بود

 

چشمان ناز کودکی از گریه تر بود

 

دیدم مسیحا چهره ای بر روی نی بود

 

زینب دو چشمش خیره بر بالای نی بود

 

دیگر ز خجلت روز هم تاریک میشد

 

کم کم غروب بی کسی نزدیک میشد

 

دیدم که زینب حامل زنجیر گشته

 

بهر یتیمان با عدو در گیر گشته

 

شب شد زمانه غربت و تاریکی وغم

 

پشت سه ساله از غم بابا شده خم

 

زینب سفر را بی حسین آغاز می کرد

 

بادست خود باب ولا را باز می کرد

 

اینان که خواندم گوشه ای از کربلا بود

 

تنها خدا داند چه در دشت بلا بود

 

شرح غم وحجران زینب با حسین است

 

دلهای شیعه مست از جام حسین است

 

یارب دلم را پر ز عطر یاس گردان

 

من را گدای حضرت عباس گردان

 

محمد یزدانجو

نامه سرگشاده یک شهروند به حجت السلام برومند ( یاسر نعمتی )

آزادلو : الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ وانسان زاده شدن تجسدوظیفه بود!

دست روزگار چرخیده و چرخانده است تا کوته فکران سر از تخم نفاق برآورده و ادعای گلادیاتوری کنند. آنان که تا دیروز در لوای افکار مرموزشان به کنجی خزیده و در خلوت عافیت گزینی شان غرق در عاقبت اندیشی دنیای آفتاب پرست ها بوده اند؛ ساز ناکوک خود را بر پیکره ی ناهمگون ظلم و تفرقه و نیستی کوک کرده و آهنگ جنگ و تفرقه شان گوش فلک را کر کرده است.در زمانه ای که مومن امیرالمومنین در دفاع از مظلوم لب بر هم گذاشته ولال می ماند؛ جای چه گلایه ای باقی مانده!؟؟؟؟امان از تازه به دوران رسیده هایی که با افکاری پوسیده و درهم سوارند و پیاده را هدف قرار می دهند! قهقهه مستانه شان را هیچ شباهتی نیست به همت و باکری و بروجردی ها و همانا عند ربهم شیطان یرزقونند!تاریکخانه های گمراهی شان افزون گردیده است و کمر بر حذف آرمان هایمان بسته اند!براستی ما در کدام چاله ی عمیق جهان و در کدام نقطه ی کور به گره های ناگسستنی ای از سر دشنام مسخر گشته ایم که حتی خود نیز سر از باز کردن آن در نمی آوریم!؟ما در کدام کژراهه پیچیدیم که آن چنان پیچانده اند ما را و بر خود می پیچیم که کار بدانجا رسیده که خواستگاه اندیشه های خوبمان را باید در پلیدی ها باز جوییمدر زمانه ای که انسان نسیان پیشه؛ دوران سیاه هشت ساله ی به سان هشتاد سال این سرزمین را دید و باز خود را به غفلت زد؛ دردا و دریغا که حاصلی از درخت جهل بارور نشاید.