دوست ندارم دیر بشود. هیچ چیز را دوست ندارم دیر بشود. همه چیز را دوست دارم سر وقت باشد و حتی برای محکم کاری، کمی هم زودتر از موعد، اما دیرتر نه. ولی خب، اکثر چیزها دست من نیست و هی دیر می شود و باعث می شود آنقدر حرصم بگیرد و افسرده بشوم که آن چیزهایی هم که دست خودم است رها کنم تا دیر بشوند. و الان من وسط یک عالمه چیز هستم که دیر شده اند و این چیزی است که آدم را پیر می کند آن هم در نقطه ای از جوانی که آدم باید خوش خوشانش باشد و با کوهی از انگیزه مثل اسب بدود به دنبال تمام خوشی ها و موفقیت های عالم، حتی آن خوشی هایی که مثل ذره در اقصی نقاط عالم پراکنده اند.
انگیزه اما، از عطر هم فرّارتر است و آدم هایی که انگیزه هایشان هی نمی پرد و تمام مدت همراهشان است، به نظرم پوست کلفتی دارند یا یک انگیزه دانی که چند لایه است و خفن. انگیزه دانی که سوراخ باشد، شرایط بدی پیش می آید. اساساً هیچ توقعی را نمی شود برآورده کرد. نه توقعاتی که دیگران از شما دارند و نه توقعاتی که خودت از خودت داری. اصولاً انگیزه خوب است، اما «انگیزه دان» مهمتر است. انگیزه دانی که نشتی داشته باشد، همیشه تو هستی و یک عالمه انرژی که شب ذخیره کرده ای و صبح، به محض بیدار شدن، انگار دود شده و رفته هوا.
می آیی بشوی انگیزه دان من؟
امروز به بهانه سالروز تشکیل نهضت سواد آموزی به یکی از محل های نهضت سواد آموزی در مهرشهر رفتیم تا با سواد آموزان هم کلام شویم و از آمدنشان به این کلاس ها پرس و جو کنیم و … که در ادامه می خوانید؛ اکبرنژاد دبیر کلاس از دانش آموزانی میگوید که آنقدر انگیزه شان بالا بوده و نسبت به این کلاس ها علاقه نشان داده اند که به مدارج دانشگاهی رسیده اند. از دانش آموزانی سخن می گوید که خود را فدای خانواده کرده و از خودشان غافل شده اند که گاه گاهی از او سوال میکنند که چنین کلاسهایی کجا برگزار می شود؟ او این کلاس را معرفی می کند آنها با انگیزه وارد می شوند اما بعد از مدت کوتاهی به دلیل خانه داری مجبور به ترک کلاس می شوند. از دانش آموزان افغانی می گوید که به دلیل اینکه باید به مدارس دولتی هزینه ای می دادند که باسواد شوند اما با پرداخت هزینه ی ناچیزی با بزرگسالان نهضت همکلاس شده اند. از عدم آگاهی افرادی می گوید که نمی دانند چنین کلاس هایی برگزار می شود و اگر تبلیغی صورت گیرد چون سواد خواندن ندارن ازکنار اعلانیه رد می شوند بی آنکه..........