وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

حس مشترک ما...

هوالکافی

از راضی کردن کردن پدر و مادرم مخصوصا مادرم برای نبودن در کنار آنها در ایام عید تا حرکت به سمت محل قرار شاید چند روزی میشد.در تمام این مدت به این فکر کردم که چرا؟همیشه چرا مال ذهن من بود اما جواب،جواب های دیگران.من آدم جواب های دیگران نبودم،خودم می خواستم به جواب برسم.چقدر همه چیز برایم غیر قابل فهم و سنگین بود.اصلا حرکت با چه هدفی؟من آدم حرکت های بی هدف نبودم!از بچگی شنیده بودم آسمان همه جا یکرنگ است اما دیگران می گویند تفاوت اینجا و آنجا زمین است تا کهکشان.روز حرکت با چشمانم اتمام حجت کرده بودم برای کشیدن کار بسیار از آنها.قرار بود همه چیز راخوب نگاه کنم تا شاید جوابی شود بر چراهای ذهنم. هر چقدر که از کرمان دور تر می شدیم و به آنجا نزدیک تر،رنگ ها کمتر میشد اما آسمان آبی تر...