وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

رمان افسونگر فصل 6

http://up.vbiran.ir/uploads/39739140885324432506_secret_book.png

رمان افسونگر

نویسنده: هما پور اصفهانی

فصل : 6

.......................................................................................

لبخند نشست کنج لبای ادوارد و با صدای بم شده گفت:- تو لایق اینطور حرف زدنی دختر ... کسی تو رو کشف نکرده بوده ... تو آفریده شدی برای من ...سرمو انداختم زیر و گفتم:- ادوارد!دستم رو به لباش نزدیک کرد ... اول کمی دستامو ها کرد و سپس به نوبت اونها رو بوسید ... هیچ حسی بهم دست نمی داد! درست عین یه مجسمه بودم! اما ادوارد نباید اینو می فهمید

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.