خراسان در عزای میهمانت سوگواری کن / تو هم مثل مدینه در غم او بیقرای کن
خراسان لالۀ دامان زهرا در تو شد پرپر / به داغ لاله ها سوگند بر او داغداری کن
خراسان پارۀ قلب پیمبر پاره شد قلبش / بنال و در غمش خون دل از هر دیدۀ جاری کن
خراسان تا نگوید کـس رضا را نیست غمخواری / به جای خواهرش معصومه بر این کُشته زاری کن
خراسان زهر کاری، خانه خلوت، میهمان تنها / تو او را در کنارحجرۀ در بسته یاری کن
خراسان در کنار جسم پاک یوسف زهرا / ز صورت پک کن اشک جواد و اشکباری کن
خراسان خوب از مهمان خود کردی پذیرایی / از این مهمان نوازی پیش زهرا شرمساری
هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته...
خبر دارید که غلامحسین توسلی آن دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت...
رفقا خبر دارید...
هنوز که هنوز است حمید باکری از عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته...
خبر دارید که غلامحسین توسلی آن دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت...
از ابراهیم هادی خبری دارید...
بعد از اینکه یارانش را از کانال کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید...
آبی
از پشت ِ عینکی که به چشمت زدی هنوز
پیداست عشق ِ رنگی ِ چشمان ِ آبی ات
از روم ِ قلب های شبیه ِ هم آمدم
مهمان ِ ایل ِ زنگی ِ چشمان ِ آبی ات
اما، نه، روم و زنگ که عاشق نمی شوند
این سرکشی ز حد و حدود ِ خدای هاست
هر آمدن به رفتن ِ تلخی ست منتهی
مهمان یکی دو روز حبیب ِ سرای هاست
با این که جنگ ِ بین ِ دو ایلم هراس نیست
با این که حسّم از تو شکایت نمی کند
اما حضور ِ عشق، کنار ِ بهانه ها
بی اشتیاق ِ جنگ کفایت نمی کند
جز این دو را ِ بد که به مقصد نمی رسد
راهی که هست، جمع ِ دو ایل است بین ِ ما
تلفیق ِ چشم های تو و شعرهای من
حسّی کبوترانه زده در دو بیت ها
یا با خودت بجنگ، نبردی بدون ِ من
تا با همین که هست ـ همین من ـ یکی شوی
یا پاک کن ز کودک ِ معصوم ِ چشم هام
آبی ِ تیله ای ِ غمی که به من زدی...
ایلناز حقوقی