وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

نـــــــــــــــــــــماز

 

 

آیا میدانید....

 

اگر بعد از هر ✽ نماز ✽،هفت مرتبه ✔ لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم✔ گفته شود

باعث ★ قوت قلب ★ میشود...

 

 

 

 

 

 

 

 

نمازهایمان اگر ✽ نماز ✽ بود که موقع سفر، ذوق نمی کردیم از شکسته شدنش!
نمازهایمان اگر ✽ نماز ✽ بود که رکعت آخرش این قدر کیف نداشت!
اگر ✽ نماز ✽هایمان نماز بود، نمی خواندیمش، برای این که، خود را "خلاص" کرده باشیم...
اگر ✽ نماز ✽هایمان نماز بود که تبدیل نمی شد به نمایش پانتومیم برای نشان دادن آدرس شارژر گوشی...
اگر ✽ نماز ✽ مان نماز بود، که تبدیل نمی شد به یک فرصت طلایی برای خلق ایده های بکر!! تبدیل نمی شد به مناسب ترین زمان تحلیل رفتار فلان همکار! تبدیل نمی شد به ماشین حساب!!
نه.  ✽ نماز✽ هایمان "نماز" نیست.✗ ♥•٠·

 

 

✔ اگر ✽ نماز ✽  بود، یک "کارواش قوی" می شد و با فشار می شست از دلمان همه ی سیاهی ها را، لکه ها را، پلشتی ها را.
✔ اگر ✽ نماز ✽ بود، می شد "کیمیا" و مس وجودمان را تبدیل می کرد به طلا...
✔ اگر ✽ نماز ✽مان نماز بود، می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد درمان،می شد شاه کلید، می شد میعادگاه، می شد دانشگاه....

 

 

 

 

 

 

 

 

✽فوق العادستـــ ...

 

✽یک دانشمنـــد غیـــر مسلمانـــ (از اروپا ) تحقیقاتی انجامـــ داده استــــ ، شامل یافتــــن بهترین روش برای خارج کردنــــ  امواج الکترومغناطیـــــسی کـــه به بدنــــ آسیبــــ میرساند .

 

با گذاشتــــن پیشانیــــتان بیش از یکــ بار بر زمیـــن ، زمیــــن امواج الکتـــرو مغناطیس مضـــر را تخلیــــه میکنـــد .

 

( این شبیــــه اتصال ساختمانـــــ ها با زمیــــن استــــ تا وقتی احتـــمال برخورد سیگنال های الکتریکی (ماننـــد رعــــد و برق) وجود دارد ، امواج از طریق زمیــــن تخلیه شـــود .)

 

آنچـــه این تحقیـــق را بیشتــــر شگفتـــ انگیــــز میکنـــد ، این استـــ کـــه بهتـــر استــــ پیشانیتــــان را بر خاک بگذاریــــد ...

 

چـــــرا که در این حالتــــ  امواج الکتــــرومغناطیس بهتــــر تخلیـــه خواهد شـــد !!

 

و بیش تر تعجبــــ خواهیـــد کرد وقتی بدانیــــد بر اساس اصول علمی ثابتــــ شده استـــــ که شهــــر مکه مرکز زمین استــــ و کعبــــه درستــــ در مرکز زمیــــن قرار دارد!!

 

بنابراین سجــــده کردن در ★نماز★ ، بهتـــرین راه برای تخلیـــه سیگنال هایــــ مضـــر از بدن استـــ ...

 

 

 

                   پیشانیت را بر خاک بگذار :

 

                                  (( سبحان ربی الاعلی و بحمده )

 

 

 

★نـمـاز★ اول وقــتــ حـضــور بــر سـر قــرار بـا مــعــشـوقــ اسـتـــ

 

 

 

زیــرا قــراریــ کــه مــعــشــوقــ بــرای عــاشــقــ مــی گــذارد، در

 

هــنــگــامــهــ ★نــمـاز★ اول وقــتـــ مــی بــاشــد .

 

لــذا انــســان نــمـازگــذار بــایــد بــرایــ حــاضــر شــدنـــ بــر ســر قــرار، 

 

خــود را آمــاده کــنــد و آنــ آمــاده بــودنــ جــهـتــ تــکــبــیــره الاحــرامــ در

 

اولــ وقــتــ مــی بــاشــد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ما با چادر چه کردیم ؟!

ثامن تم : ما با چادر چه کردیم ؟!

سلام.
نام من چـــــــادر است...نام مادرم حجـــاب و پدرم عفـــاف است. .
روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم...
شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محافظت نکردید، هیچ وقت یادم نمیرود...از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد، خاکی شدم....وقتی سیلی خورد، در صورتش بودم، وقتی بین درو دیوار محسنش سقط شد، خونی شدم.....خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد...
و شما با من چه کردید؟؟؟ شما کار را به جایی رساندید که می خواهند مرا با زور و بگیر و ببند به دیگران غالب کنند و من خوب میدانم چرا کارم به اینجا کشیده شده...
از شماست که بر ماست...
شنیدم که می گفتید اگر میخواهی کسی را خراب کنی از او بد دفاع کن و شما با من همین کار را کردید!
اگر شمایی که خود را وارثان من می دانید درست رفتار می کردید و حرمتم را حفظ می کردید وضعیت من اینگونه نبود...
عده ای مرا تبدیل به استتاری برای گناهانتان کردید تا بگویند فلانی زیر چادر هر کاری میکند و باعث شدید قداستم کمرنگ شود...
مرا وسیله تکبر و فخر فروشی و خود برتر بینی کردید...
مرا تبدیل به شنلی کردید تا در میان سیاهی من، کفش و جوراب ها و مانتوهای رنگارنگتان بیشتر جلوه کند...
عده ای مرا به تمسخر گرفتید و از میان من دست های عریان و موهایتان را بیرون گذاشتید...
مرا به هر جایی بردید ... از شانه به شانه ی نامحرم در تاکسی و دانشگاه و میان پسرها تا کافی شاپ و محیط های فاسد تر...
هنر پیشه هایتان مرا فقط برای فیلم بازی کردن خواستند و شما هم با من فیلم بازی کردید تا در نقش دختری معصوم باشید...
به سیاهی رنگم ایراد گرفتند...و شما سعی کردید مرا عوض کنید!!!
عده ای از شما به من مدل دادید، تقصیر خودتان را گردن من انداختید و شکل مرا عوض کردید تا مثلا محبوب تر شوم...مرا تبدیل به مانتوهای براق و لبنانی و ملی و اندامی کردید...
شما به میراث فرهنگیتان دست نمی زدید و آن را تغییر نمیدهید اما در من که میراثی گرانبهاتر بودم دست بردید و هویتم را از من گرفتید...
به من خیانت کردید و من را که قرار بود جلوی زینت ها را بگیرم تبدیل به زینت کردید ،و یادتان رفت برای چه آمده ام و اگر قرار بود زیبا باشم به شما میرسیدم...
شکایت شما را خواهم کرد...
به شما توصیه میکنم به جای عوض کردن و مدل دادن به من خودتان را عوض کنید، به جای اینکه مرا به سوی لباس بکشانید نگاهی به خودتان بیندازید شاید ایراد از خودتان باشد...

برگشتم مثل سنجد

سلام به همه دوستای خوبم

بالاخره بعد از گذشت یه سال و اندی شاید هم یه سال و گوگوش  نه اندی اومدم به وبلاگ عزیز خودم سر بزنم البته من همیشه بهش سر میزنم ولی راستش نمیخواستم چیزی بنویسم. من این وبلاگ رو زمانی درست کردم که از زمین و زمان متنفر بودم هر چند الان هم اون تنفر هست اما به شدت و حدت اون روز نیست و اینکه حالت دیگه نسبت به زمین و زمان نیست بلکه از جهل و نادونی خودم هست. اون روزها رو هیچوقت از یاد نمیبرم  روزهای وحشتناکی بودن اما خود خدا خودش تونست یه کاری کنه که اون همه ناراحتی و دلخوری و عصبانیت رو با رحمت خودش تبدیل به خوشی و شادی و لبخند یا بهتره بگم تبدیل به قهقهه و ابدی کنه. امروز اومدم تا از خدا تشکر کنم. خدا توی اون مهمونی بزرگترین مظلوم بودش چون همه قرار شد ازش گله کنیم و سرش داد بزنیم اما امروز من میخوام بگم خدا تنها کسیه که میتونیم بایستیم کنارش  و با افتخار بگیم این همون بادی گارد منه که قراره تا ابد و تا زمانیکه خودش هست نگهدارمونه. شاید خیلی ها نفهمن چی دارم میگم اما همینکه  من و چند نفر دیگه بفهمیم خودش کلیه مگه نه ؟

 

 دلم برای نوشتن توی وبلاگ تنگ شده. در ضمن الانم اومدم کافی نت دارم این اینو مینویسم. الهی لبای همتون خندون خودتون گلدون و دلاتون آفتابگردون  جمال الهی باشه . بازم دعا کنین تا من آدم بشم.