وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

در زندگی، واقعا حق انتخاب داریم؟

تک دختر


حق انتخاب یک حق طبیعی است و احتمال تحقق آن بستگی به آن دارد که اعضای خانواده تا چه اندازه نسبت به استفاده از آن مصر هستند! حق انتخاب یکی از حقوق طبیعی همه انسان هاست که در قانون اساسی کشور ما هم تاکید بسیاری بر اهمیت آن نهاده شده است. اصولا کشورهای دارای پارلمان و انتخابات آزاد پس از پذیرفتن اصل آزادی، حق انتخاب اشخاص و جمعیت هاست که به جرگه کشورهای دارای نظام دموکراتیک می پیوندند.
در این نظام هر شهروندی به اندازه هر شهروند دیگر حق دارد که از مواهب طبیعی محیط خود بهره مندشده، در انتخاب مدیران جامعه نقش داشته و هر سبک و سیاقی را که دلخواه اوست در زندگی شخصی در پیش بگیرد.
در کل، این پروسه هم تنها محدودیت توجه به متن قوانینی است که اعمال حاکمیت مردم براساس آن شکل می گیرد. در این مقاله البته نمی خواهیم وارد بحث های سیاسی بشویم و از دیدگاه سیاسی به سودمندی های حق انتخاب بپردازیم. بیشتر منظور ما استفاده از این حق در رنگین کردن چشم انداز زندگی خانواده هاست، خانوده هایی که اگر چه از حیث درآمدی ممکن است در گروه های متفاوتی قرار داشته باشند اما از نظر انتظارات معیشتی و رفاهی سلیقه های نسبتا یکنواختی دارند اعم از اینکه این سلیقه ها قابل اعمال باشد یا که نباشد، به دست بیاید یا که نیاید.
مقصود اصلی نوشتار این است که در هر شکل و هر اندازه حق انتخاب به خانواده ها کمک می کند که قدرت خرید بهتری به دست آورند و درآمدهای خود را به گونه ای هزینه کنند که هم رفاه بیشتری برای اعضای خانواده بیاورد و هم زندگی را به سطح معقولی از مقبولیت ارتقا بدهد.
در جامعه ما اصولا مردم به اندازه کافی به حق انتخاب خودشان بهای مناسب قائل نشده اند. این در حالی است که در سی سال گذشته هیچگاه شوق مردم برای حضور در صحنه های انتخاباتی کاهش پیدا نکرده است. یعنی مردم ما در مجموع بسیار بیش از مردم کشورهای منطقه و حتی کشورهای پیشرفته اروپایی به دخالت در سرنوشت خودشان اهمیت می دهند.
انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم در واقع نمونه جدیدی از یک وفاق ملی بود که به انتخاب دکتر حسن روحانی به ریاست جمهوری منتهی شد. با این همه استفاده از این حق در قالب رفتارهای شخصی و چارچوب خانواده به هیچ عنوان در مقایسه با ابعاد سیاسی آن اهمیت نمی یابد و اصولا موارد زیادی از حق انتخاب در زندگی های خانوادگی به چشم نمی آید.
در واقع جدا از کاربردهای سیاسی حق انتخاب در کار مملکت داری، در زندگی و رفتارهای اجتماعی نشانه های کمی از حق انتخاب وجود دارد. در یک اظهارنظر روشن تر به نظر می رسد که در زندگی اجتماعی همه ما در جهت محدودتر کردن دایره حق انتخاب خودمان حرکت می کنیم و نه بزرگتر کردن این دایره. حتی گاه نمونه هایی نیز دیده می شود که اشخاص به صورت داوطلبانه به کاهش حق انتخاب خودشان تن می دهند یا در برابر محدودیت هایی که سازمان ها و نهادهای مختلف در مسیر برخورداری مردم از حق طبیعی انتخاب خودشان به وجود می آورند، کوچکترین اعتراض به عمل نمی آورند.
کجا حق انتخاب داریم؟ کجا نداریم؟
با وجودی که حق انتخاب یک حق طبیعی، شناخته شده و در عین حال پذیرفته شده است اما دسترسی به آن در همه جا مقدور نیست. یعنی در جامعه ما این حق را به کسی نمی دهندکه بگیرد یا نگیرد یا اینکه اصولا جرأت نمی کند که طلب کند تا بگیرد.
مثال ساده اش را در زندگی های خانوادگ یبه فراوانی می شود مشاهده کرد. در جاهایی هم مصرا این حق را از هر شهروندی سلب می کنند. نمونه جا افتاده اش همین تابلوهای «پس از فروش پس گرفته نمی شود» است که به صورت بارزی در هر واحد صنفی به چشم می آید.
در سطح شهر و اغلب مجاری خدماتی نیز فرصت محدودی برای انتخاب در برابر ما گذاشته می شود. مثلا در یک دکان کوچک لباس فروشی یا وسایل مصرفی، امکان اینکه کالاهای متنوعی در برابر مشتریان چیده شود عملا وجود ندارد. به همین خاطر است که می بینیم فروشگاه های بزرگ، اعم از شهروند یا هایپرمارکت ها، مورد استقبال بیشتری قرار می گیرند.
در این فروشگاه ها قفسه های متعدد مملو از کالاهای با کارکرد مشابه اما شکل و طرح های متنوع این موضوع را در ذهن مشتریان جا می اندازد که فرصت انتخاب بهتری دارند. در اغلب این فروشگاه ها هم مشتریان همیشه نگران هستند که مبادا کالای خریداری شده در عمل با سلیقه های آنان همخوانی نداشته باشد و بنابراین در انتخاب های خود جانب احتیاط را می گیرند و در نتیجه به صورت مستقیم از قدرت انتخاب خودشان می کاهند.
در واقع می توان نتیجه گرفت که انتخاب مجاری خرید کالا خود به نوعی در حق انتخاب ما تاثیر می گذارد. وقتی برای خرید لباس به واحد کوچکتری مراجعه می کنیم در حقیقت قبول کرده ایم که جنس دلخواه خودمان را از میان نمونه های کمتری انتخاب کنیم.
محدود کردن حقوق مشتریان و کاستن از قدرت انتخاب آنان موجب می شود که آنان نتوانند قدرت خرید خودشان را به صورت مناسب تری مدیریت کنند. آنها مجبور می شوند کالاهایی را خریداری کنند که یا باب میل شان نیست یا قیمت مناسبی ندارد. منطق شان هم این است که در فروشگاه نمونه های کمی برای انتخاب وجود داشته و آنان نتوانسته اند کالایی را که حقیقتا در نظر داشته اند در میان آنها بیابند.
طرفه اینکه شرکت های خارج یهم که در بازارهای اروپایی و آمریکایی به مشتری مداری شهره اند در کاستن از حق انتخاب مشتریان ایرانی گوی سبقت را از صنعتگران و فروشندگان داخلی می ربایند. مارک های بسیار شناخته شده اروپایی، ژاپنی، آلمانی و کره ای هم هنگام فروش کالا در ایران، مهر بزرگی رات زیر برگ فروش می زنند که نشان می دهد مشتری به هیچ عنوان حقی برای بازگرداندن جنس خریداری شده ندارد.
جای تعجب است که با این همه واردات کلان از چهار گوشه دنیا، وزارت صنایع و موسسه استاندارد یا نهادهای حمایت از مصرف کننده هم تاکنون به این صرافت نیفتاده اند که از نمایندگان تولیدکنندگان خارجی بخواهند که شرط پس گرفتن کالای فروخته شده را عینا مانند خریداران اروپایی در مورد مشتریان ایرانی خودشان نیز رعایت کنند، مگر آن که قبول کنیم دلاری که مردم ایران برای خرید کالاهای خارجی می پردازند، همان پولی نیست که همه مردم دنیا و از جمله اروپا هنگام خرید کالای خارجی خرج می کنند.
مردم داوطلبانه از حق انتخاب خودشان دل کنده اند!
به نظر می رسد بخش مهمی از محدودیت های بازار ما در رعایت حقوق مشتریان به عقب نشینی گام به گام مردم در برابر موسسات تولیدی و بازرگانی و حتی دلالی و واسطه گری مربوط می شود. به زبان ساده تر هر چه مردم حق انتخاب کمتری طلب کرده اند، حق انتخاب کمتری هم در برابرشان قرار گرفته است.
برای رسیدن به یک داوری مناسب در این زمینه بهتر است نگاهی به گذشته و حال برخی خدمات مورد نیازمان بکنیم. مثلا خدمات رستوران داری و پذیرایی. خوشبختانه امروز مردم بیشتری به خارج سفر می کنند و طرز رفتار واحدهای پذیرایی دیگران را هم می آزمایند. آنها به روشنی متوجه می شوند که این صنعت در داخل کشور از نظر دادن حق انتخاب به مشتریانش واپس رفته و امروز عمدتا به کسب درآمد بیشتر می اندیشد تا کسب رضایت مشتریان. به همین خاطر هم هست که در منوی رستوران های امروزی به سرعت از اسامی خوراکی های سنتی و ارزان کاسته می شود و بر غذاهای گران تر تاکید بیشتری می شود. نتیجه اش بزرگتر شدن رقم صورتحساب ها و فشار بیشتر به مصرف کننده می شود که از همه جهات در منگنه تورم گیر کرده است.
توجه داشته باشیم که گرایش دولت به عدم دخالت در نرخ گذاری ها هم در بازاری که هیچ نگران رقابت نیست، همیشه به زیان مردم تمام می شود چون در آمریکا و اروپا واحدهای پذیرایی با کاستن از قیمت ها می کوشند سهم بیشتری از بازار را به دست آورند. در ایران این کوشش روی گران تر کردن صورتحساب ها و تقسیم کردن منافع میان عده کمی از مشتریان است که در نهایت به هر کدام آنها هزینه ای بیش از آن تحمیل می کند که در یک وضعیت رقابتی می بایستی پرداخت کنند.
در واقع همین خصوصیت موسسات آمریکایی است که دایره فروش آنها را به همه کشورهای جهان می گستراند. یکی از مهمترین دلایل موفقیت موسسات مالتی میلیاردی مانند مک دونالد (فست فود) و استارباکس (فروشنده قهوه) در جهان این است که آنها در طول سال ها نه تنها بر قیمت های خود نیفزوده اند بلکه با اهرم سهم بالای خود در بازار از افزایش قیمت فروش کالاهای مشابه جلوگیری به عمل آورده اند. آنها به هر ترفندی دست می زنند تا قیمت تمام شده کالاهایشان را پایین بیاورند، بر تنوع محصولات شان بیفزایند و رابطه صمیمانه تر و منصفانه تری با مشتریان شان برقرار کنند.
مثال دیگرمان مقایسه یک ساندویچی ایرانی و آمریکایی است. ساندویچی های خودمان که نیازی به معرفی ندارند اما ساندویچی «ساب وی» که هزاران شعبه در اکثر کشورهای جهان دارد نمونه دیگری است.
ما وقتی به ساندویچی های خودمان می رویم معمولا یکی دو انتخاب بیشتر در برابرمان نداریم؛ در حالی که در «ساب وی» هر مشتری با ده بیست سوال روبرو می شود تا ساندویچ دلخواه خودش را خریداری کند. اول باید نوع نانی را که باید مخلفات در داخل آن قرار گیرد انتخاب کند. بعد می رود به قطر و طول نان. سوال بعدی راجع به کرم یا کره یا هر سسی است که می بایستی داخل نان پهن شود تا ساندویچ را خوشمزه تر کند. بعد می روید قسمت گوشت ها که از میان انواع مختلف گوشت قرمز و سفید یا ماهی که هر کدام چندین نوع متفاوت هستند یکی ار انتخاب کنید. بعد نوبت سبزیجات می رسد که باید از میان ده ها سبزی معطر و خشک و دانه های گیاهی انتخاب شود. دست آخر از شما پرسیده می شود که چه نوع سس به عنوان مزه نهایی به آن افزوده شود.
البته هنوز سوالات زیادی بر زمین می ماند که فهرت کردنش وقت می گیرد اما آخرین سوال که از شما می پرسند این است که ساندویچ را چگونه بسته بندی کند؟ داخل کاغذ روغنی یا کرافت بپیچد؟ نایلون یا فویل آلومینیوم استفاده کند؟ ساندویچ را قطعه قطعه کند یا اینکه در بشقاب با سایر مخلفات جلویتان بگذارد؟
نکته مهم اینکه استفاده از حق انتخاب با هزینه کردن ارتباطی ندارد. یعنی هر قدر بخواهید از حق انتخاب بهتر و بیشتری برخوردار باشید چیزی بر صورتحساب شما افزوده نخواهد شد. شما فقط رقمی را خواهید پرداخت که در منوی اصلی ذکر شده است.
ما در سال های اخیر این رویه را به کرات دیده ایم وتجربه کرده ایم. شرکت قطارهای مسافری رجا در ابتدای کار مسافران خود را مجبور می کرد که غذای داخل قطار را خریداری و صرف کنند.
طبیعی است که هزینه غذا در قیمت بلیت منظور شده بود. یعنی به مسافران خود اجازه انتخاب نمی داد. به آنها تکلیف می شد که غذا بخورند و چون پولش را هم پیشاپیش پرداخته بودند، خوردن و نخوردنش هم تفاوتی به حال شرکت رجا نمی کرد. خوشبختانه پس از تجربه ای طولانی مدیران رجا هم به این نتیجه رسیدند که حق انتخاب مشتریانشان را به رسمیت بشناسند و به آنها اجازه بدهند که به میل خودشان تصمیم بگیرند.
لازم به یادآوری است که با همه اینها امروز هم مسافران قطارها قدرت انتخاب بیشتری در برابر ندارند و منوی رستوران داخل قطار گزینه های بسیار محدودی در برابر آنها می گذارد که با روح اصلی حق طبیعی انتخاب منافات دارد.
سرزمین پویا

افزایش قدرت خرید با چانه زنی

همه جا کسانی هستند که با وجود آمارهای نگران کننده از کاهش قدرت خرید مردم و تورم، به گرانی و قیمت های غیرواقعی اعتقاد چندانی ندارند. آنها برای هر جنسی، هرچقدر که بخواهند می پردازند و توانسته اند اندکی از بار سنگین افزایش قیمت ها و کاهش قدرت خرید در زندگی خود بکاهند. اینها همان هایی هستند که خوب تخفیف می گیرند و شیوه های چانه زنی را به خوبی می دانند.
    طبق گزارش وزارت امور اقتصادی و دارایی، قدرت اقتصادی خانواده ها طی دوره نخست اجرای طرح هدفمندی یارانه ها 25درصد کاهش داشته و عضو هیات رییسه اتاق بازرگانی ایران نیز در ابتدای سال جاری از کاهش 70درصدی قدرت خرید مردم ایران خبر داده است. با اینکه دولت از تورم 24درصدی در آغاز تابستان92 خبر داده، اما به گفته محمدباقر نوبخت، معاون برنامه ریزی و نظارت راهبردی رییس جمهور، کاهش نرخ تورم به معنای کاهش قیمت ها نیست بلکه سرعت افزایش قیمت در حال کم شدن است.
    بر اساس اعلام بانک مرکزی، در چهارماه اول سال جاری شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی نسبت به دوره مشابه سال قبل معادل 8/15درصد افزایش داشته و مردم ایران اکنون طبق اخبارهایی که کم وبیش می شنویم، کمتر از قبل خرید می کنند و پوشاک، کفش، ابزار های نوین تکنولوژی و حتی اثاث خانه را با احتیاط بیشتری می خرند تا سهم بیشتری از درآمدشان را به سایر اقلام مصرفی مورد نیاز خود اختصاص دهند.
    با این حال، این نوع خریدها خصوصا در اواخر هرفصل در مورد اغلب خانواده های ایرانی گریز ناپذیر است و خانواده ها مجبورند برای فصل سرما و آغاز سال تحصیلی فرزندانشان، برای خرید پوشاک و کفش و برخی لوازم خانگی پول بپردازند....

لینگ گزارش در شرق: http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3035896

انواع زعفران

در ایران معمولاً زعفران تولیدی به چند شکل تقسیم بندی می شود. یکی از اصطلاحاتی که از دیرباز در این زمینه مورد استفاده قرار می گرفته زعفران دخترپیچ است. این نوع زعفران شامل قسمت کلاله و خامه، (قسمت سرخ و قسمت سفید یا زردرنگ زعفران) می باشد که در فارسی به آن زعفران دسته‌ای و در اصطلاح استاندارد ایران رشته ای درجه 4 نیز گفته می‌شود، و در خارج از کشور آن را به عنوان زعفران Bunch (دسته ای) یا Red & White(سرخ و سفید) می شناسند. در واقع قسمت قرمز دراین نوع زعفران بایدبین 75-70% باشد و قسمت ریشه یا کنج آن حدود 30-25% است.
از نامهای جدیدتری که بعداً مرسوم شد، زعفران سرگل یا به اصطلاح عامیانه زعفران سرقلم ودر اصطلاح استاندارد ایران رشته ای بریده می باشد که از زعفران دسته ای تولیدگردید، بدین نحو که قسمتهای زرد آن رابا قیچی کردن وسپس با استفاده از روش الکتریسیته ساکن جدا نمودند و زعفرانی تمیزتر و کاملاً قرمز به دست آوردند که در زبان انگلیسی به آن All-Red (کاملا سرخ) گویند و مشابه زعفرانی است که کوپه Coupé (قطع شده یا بریده)خوانده می شود. بعدها زعفرانهایی را که برای تهیه آنها مستقیماً قسمت قرمز(تنها شامل مقدار بسیار کمی از زردی) را از گل جدا می‌کنند پوشالی نامیدند، شاید به این دلیل که این نوع یک حالت حجیم و پوشال مانند پیدا می‌کند، که البته پایگاه معتقداست این اسم مناسبی نیست و باید نام بهتری برای این نوع زعفران انتخاب شود این نوع زعفران در استاندارد ایران به نام زعفران رشته ای موسوم است هر کدام از این زعفرانها ممکن است درجه یک یا دو و مرغوب یا نامرغوب باشند و هیچیک را نمی توان به دیگری ترجیح داد. آنچه که مسلم است قدرت رنگدهی ( میزان کروسین ) و کیفیت زعفران دسته به مراتب پایین تر از انواع دیگر زعفران است، همینطور از نظر روش خشک کردن چون با تاخیر خشک می شود و در واقع بخشی از قدرت رنگدهیش را در طول فرآیند خشک کردن از دست می دهد کیفیت پایین تری دارد.
برخلاف نتایج بررسیهای علمی و آنالیزهای انجام شده برخی تصور می کنند زعفران دسته‌ای و حتی ریشه یا کنج دارای عطر بیشتری است. این کاملاً اشتباه است، زیرا منشا مواد موثره زعفران (کروسین، پیکرو کروسین و سافرانال) مخصوصاً کروسین در قسمت کلاله آن است و مواد مذکور در اثر حرکت در بافت گیاهی از کلاله به آنجا انتقال پیدا کرده اند، خود زردی(کنج) نه تنها دارای مقدار قابل توجهی از آنها نیست(در مقایسه باکلاله) بلکه کروسین موجود در آن صفر است. از نظر عطر نیز تنها به این علت که به سبب نوع بافت گیاهیش امکان جذب رطوبت بیشتری از کلاله دارد، معطرتر به‌نظر می‌رسد.
وقتی زعفران سرگل را از زعفران دسته‌ای جدا می‌کنیم، قسمت ریشه یا سفید که در فارسی به آن کنج یا سفید زعفران و در اروپا به آن white (سفید) یا style (خامه)گفته می‌شود،جدا می‌شود و در واقع نمی توانیم آن را زعفران تلقی کنیم. این ماده کنج زعفران نامیده می شود و تعریف زعفران را شامل آن نمی‌دانیم.

 

      

۵ اشتباه پدر و فرزندی

تک دختر




مردان جوان معمولا در مورد پدر شدن عقاید و ایده هایی در ذهن دارند. این ایده ها معمولا یا از پدر خودشان یا از جامعه به آن ها رسیده است که متاسفانه تمام آنها درست نیست. مردان جوان معمولا در مورد پدر شدن عقاید و ایده هایی در ذهن دارند. این ایده ها معمولا یا از پدر خودشان یا از جامعه به آن ها رسیده است که متاسفانه تمام آنها درست نیست. در واقع پدر شدن اصول و قواعد خاصی ندارد و هر مردی براساس توانایی ها و شرایطی که دارد می تواند پدر خوبی باشد. طی دوران بارداری همسر و در طول ۳ سال اول زندگی کودک، مردان مرتب تغییر می کنند و هویت پدر بودن به تدریج در آن ها شکل می گیرد. در این مطلب به ۵ باور اشتباه اشاره می کنیم که در ذهن بیشتر مردان درباره پدر بودن شکل گرفته است.
باور شماره یک: تنها نیاز ها و احساسات مادر قابل توجه است
تغییرات قابل توجه بدن در دوران بارداری و بعد دردهای ناشی از زایمان معمولا باعث می شود تمام توجه ها به سمت مادر جلب شود. مردان معمولا فکر می کنند باید به سلامت و احساسات همسرشان در دوران بارداری و زایمان اهمیت زیادی بدهند و احساسات خودشان را سرکوب کنند، اما این موضوع درست نیست. لازم است مردان نیز در رابطه با احساسات شان از جمله احساس اشتیاق یا ترس با همسرشان صحبت کنند. بیشتر مردان در مورد سوالاتی که دارند چیزی نمی گویند تا مبادا بر نگرانی و ترس همسرشان اضافه شود اما این کار صحیح نیست. زنان صحبت کردن و مبادله اطلاعات را دوست دارند و از این که همسرشان خود را با آن ها نزدیک بداند، لذت می برند. خوب است آقایان در رابطه با این مسائل با دیگر پدران جوان صحبت کرده یا چند کتاب و مقاله بخوانند.
باور شماره دو: نوزاد تازه به دنیا آمده نیازی به پدر ندارد
رابطه فوق العاده نزدیک مادر و نوزاد بعد از تولد این حس را به مرد القا می کند که نوزاد نیازی به او ندارد. این باور کاملا اشتباه است. پدر نقش مهمی برای فرزند دارد و بودن اوست که به کودکش احساس راحتی و امنیت خاطر می دهد. پدر باید سعی کند این ارتباط را از همان بدو تولد با نوزاد آغاز کند. می تواند وظایفی مثل بادگلو گرفتن یا عوض کردن پوشک و لباس ها یا خواباندن نوزاد را بر عهده داشته باشد. به این ترتیب فرصت استراحت بیشتری به همسرش می دهد و رابطه اش با نوزاد قوی تر می شود.
باور شماره سه: مرد ها بلد نیستند از نوزادشان مراقبت کنند
این باور دروغی بزرگ است که نه تنها سبب دوری پدر از نوزاد می شود بلکه اضطرابی در مادر هم ایجاد می کند. تمام مردان و زنان به طور ذاتی می توانند پدر و مادر باشند و از فرزندشان نگهداری کنند. هر مردی که مدتی با نوزادش وقت بگذراند به راحتی متوجه نیازهای او شده و می تواند آن ها را برطرف کند.
باور شماره چهار: مردی که به خانواده می پردازد در زندگی حرفه ای اش موفق نیست!
باور اشتباهی در جامعه وجود دارد و آن اینکه مردانی که بیکارند یا در حرفه خود موفق نیستند توجه بیشتری به زن و بچه خود دارند. خوشبختانه تفکرات در حال نو شدن است و امروزه می دانیم مردانی که توجه بیشتری به فرزندان شان دارند اهداف شان برای موفق شدن در حرفه شان نیز قوی تر و پررنگ تر است و معمولا برای دست یابی به این اهداف بیشتر تلاش می کنند.
باور شماره پنج: هر مردی آینه تمام نمای پدرش است
برای هر مردی وقتی پدر می شود، پدرش هویت جدیدی پیدا می کند. این موضوع کاملا طبیعی است که هر مردی خود را به پدرش نزدیک کند و در راه او قدم بردارد اما همیشه پدر الگوی دقیقی برای فرزندش نیست. در واقع پدر هر مردی تاثیری قابل توجه بر او دارد اما دیگر مردان به ویژه معلمان، دوستان، عمو، برادر و... نیز می توانند هویت او را به عنوان یک پدر شکل دهند. درواقع آنچه از هر مردی یک پدر خوب می سازد تصمیم هایی است که برای بهتر شدن وضعیت خانواده اش می گیرد. پدر شدن نقشی است که هر مردمی بر حسب توانایی ها و امکاناتش به تدریج آن را می سازد و از شرایط برای ایجاد این هویت کمک می گیرد.
چگونه با این ۵ باور اشتباه مقابله کنیم؟
۱ لحظه ای فکر کنید که چگونه می توانید پدر خوبی برای فزرندتان باشید. در رابطه با احساسات و عقایدتان با همسرتان و دیگر پدران جوان صحبت کنید.
۲ از همان ابتدای تولد وظایفی را در قبال فرزند به عهده بگیرید و حرف زدن با او را فراموش نکنید.
۳ کارتان را به گونه ای برنامه ریزی کنید که بتوانید زمان بیشتری را با نوزادتان بگذرانید.
۴ اخلاق های خوبی را که در پدر، معلمان، عمو یا دوستان تان سراغ دارید جمع کنید تا از آن ها در شکل گیری هویت پدرانه خود استفاده کنید.
shahrzadpress.com