وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

نعمت باران......

باران باران باران

باز باران که نیامد باز باران ناز آورد و

 

نیامد توی جنگل روی بام خانهامان

به کویر سینهامان حتی یک قطره کوچک

 

روی دریا واسه امید نه چکید ونه که بارید

گل یاس پیوسته نالید غنچشو تو برگ پیچید

التماس کردند به ابرها اما کی؟ بانگ کلاغها

گفتن که باران نمیاد بازم باران ناز کرده

ابراشو از اینجا برده یه تیکه ازش نمونده

باز باران که نیومد دیده انددرون صحرا

شقایقها سرا دولا تعظیم میکردند به ابرها

که شاید باد موافق شبنمی آرد ز بالا

باز باران که نیامد خاک خشکیده دشتها

رقصیدند برای ابرها خندیدند بروی آنها

تابدست ارند دلاشون خنده از ته غماشون

تا بیاد بارون براشون باران ناز آورد ونیامد

گریه هم تشنه باران تا بیاد با هم ببارند


باران مصنوعی

چگونگی تولید باران مصنوعی

 

تولید باران با استفاده از هرعمل مصنوعی که با تحریک و تغییر در فرآیندهای درونی

 ابر همراه‌است، باروری ابر نامیده می‌شود. معمولا باروری ابرها با اضافه‌کردن موادی

 خاص به‌نام عامل‌های باروری انجام می‌شود.

 

تولیدباران مصنوعی

باران، صداقت دیرین/ حمید یعقوبیان

وبلاگ وه هار نوشت:

کاش می شد زشهر بگریزم ، دل به   باران دشت بسپارم

چشم درچشم کوه بنشانم ،   دست در دست رود بفشارم

بوی باران و   پونه و پـــــــــرواز ، در  دل کوچه ها نمی پیچد

چند تـــــــا چند در خیابانها ،  داغهای  غریبه  بشـــــــمارم

به گزارش ایلام بلاگر، وبلاگ وه هار نوشت:

( تقدیم به همه شاعران ودوستانی که دل ودیده ای بارانی دارند)

کاش می شد زشهر بگریزم ، دل به   باران دشت بسپارم

بیشتر بخوانید

گیاهان در قرآن

 

گیاهان در قرآن( انار)

در آن دو، میوه هست و نخل هست و انار هست.

      "رحمن/68"

نام قرآنی: رُمّان

 

اشارات قرآنی:

1- وهوالذی انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من اعناب والزیتون والرمانمشتبها وغیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لایات لقوم یومنون. (انعام/99)

اوست خدایی که از آسمان باران فرستاد و بدان باران هر گونه نباتی را رویانیدیم، و از آن نبات ساقه ای سبز و از آن دانه هایی بر یکدیگر چیده و نیز از جوانه های نخل، خوشه هایی سر فروهشته پدید آوردیم، و نیز بستانهایی از تاکها و زیتون و انار، همانند و ناهمانند. به میوه هایش آنگاه که پدید می آیند و آنگاه که می رسند بنگرید که در آنها عبرتهاست برای آنان که ایمان می آورند.

2- و هوالذی انشا جنات معروشات و غیرمعروشات والنخل و الزرع مختلفا اکله و الزیتون والرمان متشابها و غیرمتشابه کلوا من ثمره اذا اثمر و اتوا حقه یوم حصاده ولا تسرفوا انه لا یحب المسرفین.( انعام/141)

و اوست که باغهایی آفرید نیازمند به داربست و بی نیاز از داربست، و درخت خرماو کشتزار، با طعمهای گوناگون، و زیتون و انار، همانند، در عین حال ناهمانند. چون ثمره آوردند از آنها بخورید و در روز درو حق آن را نیز بپردازید و اسراف مکنید که خدا اسراف کاران را دوست ندارد.

3- فیهما فاکهة و نخل و رمان.( رحمن/68)

در آن دو، میوه هست و نخل هست و انار هست.

در قرآن مجید سه جا از رمان نام برده است. در سوره انعام/141 درباره میوه این درختان توصیه مهمی شده است. در آن ذکر شده: چون ثمر آوردند از آنها بخورید و در روز درو، حق آن را بپردازید؛ معنی این دستور آن است که خداوند انحصار یا مالکیت فردی محصولات کشاورزی و نباتی را نمی پسندد.

 

ویولن

این ویولن ملودی سکوت می نوازد
می دانم خواندن این شعر درگوشت
محال است ولی می نویسم
تا شاید شاپرکی شیدا
قصد مهاجرت روی گل سرت داشته باشد
چشمانت دیکتاتوری بودند که
زبانم را بند می آوردند
زانوانم از ترس دیدن چشمانت قفل می شد
و زمان می ایستاد و تو بودی و تو
و پروانه ای که در حضورت
خودش را
گُم می کرد
و چمن زار ها برایت
سمفونی رقص به پا می کردند
با این باور که باد
برای تو می خواند
و هر بار که صدایش اوج می گرفت
گیسوانت در آسمان به پرواز در می آمد
و این ویولن ملودی سکوت می نوازد....
تا به تو نشان دهد زمان دست توست
و واژه ی احساس در چشمانت
تجلی می کرد تا مانند مومی به آن شکل دهی
که باران می بارید
قطراتش به سبقت می نشستند
تا به تو برسند
و این خیال افسانه ای
با سقوطی تاریک همراه شد
آنجا که باران روی زمین از هم می پاشید
و می گسست
در روز هایی که عاشقی خریدار نداشت
من عاشق فرو پاشیده ی تو بودم
و آن قطره های بارانی که
بر روی خاکت عاشقانه جان می داد
و دفن می شد
به نقش تیشه ی فرهاد بر روی بیستون می ماند
و من همانند آن
بارها باریدم و دفن شدم
بی آنکه بدانی
نگاه کردنت چه تماشایی می شود
در حضور باران و لبخند
آنجا که به تنه ی درخت تکیه داده ای
و محو دوردست ها شدی و من محو تو
آری این ویولن دیگر نمی نوازد
و به خواب رفت
زمانی که صاحبش در نبودت
سمفونی مرگ را هر شب
روی تار هایش کوک می کرد