وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

وبلاگ تفریحی

دانلود آهنگ، دانلود فیلم، دانلود عکس، اس ام اس

معادلات حل نشده خیام

یکی از همکلاسی‌هایم تعریف می‌کرد: «سال‌ها قبل، آقایی برای تدریس از مرکز به شهر ما اعزام شده بود. ابتدا قرار بود به خاطر رشته تحصیلی‌اش به ما زیست‌شناسی درس بدهد اما با رفتن معلم ریاضی (که همزمان جبر و هندسه و ریاضیات جدید و... را درس می‌داد!) ناگهان او شد معلم همه‌فن حریف! از یک‌طرف تدریس دروسی به عهده‌اش گذاشته شده بود که تخصصی در آنها نداشت و از طرف دیگر به خاطر تازه‌وارد بودنش، به شدت درگیر مسئله تهیه مسکن و... بود.اینها سبب شده بود که وی، به جای تدریس کتاب‌های مدرسه، هر هفته یا دو هفته یک بار بعد از بیان نکاتی درباره ضرورت «ایجاد تحول در علم»! اعلام می‌کرد که امروز باید با کمک شما یکی از معادلات حل نشده خیام را حل کنیم!
و بعد از روی کتابی که معلوم نبود کدام آدم شیر پاک خورده‌ای به او داده بود، یک معادله و مسئله طولانی را روی تابلوی کلاس می‌نوشت و از ما می‌خواست مشغول حل آن شویم! این کار فرصت خوبی بود تا او شروع کند با تلفن پیگیر کارهای عقب‌مانده و جواب دادن به طلبکاران و... شود. یکی دو تا از بچه‌های کلاس که باهوش‌تر از بقیه بودند خیلی زود فهمیدند که این «ایجاد تحول در علم» یک ماجرای «سرکاری» است و حتی بسیاری از مسئله‌های طرح شده غلط و بی‌مبناست و خلاصه چیزی از آن به دست نمی‌آید اما بقیه رفقا، چند سال دیرتر، یعنی زمانی که به دانشگاه رفتند فهمیدند که ماجرا چه بوده! بگذریم که آن سال اکثر بچه‌ها از آن دروس نمره نیاوردند و کار به شکایت بردن به مرکز استان و... کشید».
هفته پیش همایشی در تهران برگزار شد تا در آن راهکارهایی برای اقتصاد ایران بیان شود. صرف‌نظر از اینکه اقتصاد ایران- مثل مبارزه با مفاسد اقتصادی- نیازمند همایش و نمایش و سخنرانی است یا نیازمند اقدام هوشمندانه با دست‌های پاک و خدمت صادقانه به مردم، رئیس‌جمهور محترم در آنجا از آرزوی اجرای یکی از اصول قانون اساسی و برگزاری رفراندوم سخن گفت! همین موضوع- که معلوم نیست نسبت آن با برنامه‌ریزی اقتصادی چیست- باعث شد عده‌ای ذوق‌زده و هیجان‌کرده در مدح و ثنای رفراندوم سخن‌ها بگویند و قلم بر صفحه کاغذ بدوانند و حتی عده‌ای از فرصت سوءاستفاده کرده، بغض‌های فروخورده خود از نظام را بر زبان بیاورند! اما سخنان آن روز بیشتر خاطره‌ای که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد را در ذهن زنده می‌کند و تداعی‌گر آن است. صرف‌نظر از ایرادات حقوقی جدی و البته بدیهی و ابتدایی که به این پیشنهاد وارد است باید گفت؛ انتخاب رئیس‌جمهور در قالب همین قانون اساسی و بر اساس وعده‌های فراوان داده شده از سوی رئیس‌جمهور محترم صورت پذیرفته و به یقین برگزاری رفراندوم، یکی از این وعده‌ها نبود!
حال چه شده که به جای عمل به وعده‌ها، عمل به وعده نشده‌ها در دستور کار قرار گرفته است!؟ آیا جز این است که عمل به آن وعده‌ها با این عملکرد ممکن نبوده و ناچار برای برون‌رفت  از فضای مطالبه‌گری مردم، باید «یکی از معادلات خیام را حل کرد»!؟ واقعیت این است که مراجعه به آرای عمومی و برگزاری همه‌پرسی، در شرایطی مطرح است که برای اجرا یا عدم اجرای کاری، تردید وجود داشته و ندانیم که مردم این کار را قبول دارند یا نه؟
اما وقتی که بر اساس قانون عادی و قانون اساسی، تکالیف و وظایف دولت و دستگاه اجرایی معلوم و آشکار است، چه چیزی مبهم است که نیاز به همه‌پرسی دارد؟! به نظر آنها که بر طبل شعف می‌کوبند، دولت کدام خدمت را انجام داده و حال برای اجرای بقیه آن تردید دارد که مردم آن را می‌پذیرند یا نه!؟ یا کدام وعده دولت رنگ عملیاتی شدن به خود گرفته که اکنون لازم باشد مردم درباره بقیه آن نظر خود را اعلام کنند؟ مثلا قرار بود بر اساس وعده رئیس‌جمهور محترم ظرف شش ماه «تحولی اساسی» در وضع اقتصادی مردم پدید بیاید. آیا این اتفاق افتاد و مردم این را لمس کردند!؟ با گذشت نزدیک به نیمی از عمر دولت، چند درصد وعده‌ها عملیاتی شده است؟
آیا سقوط پیاپی شاخص بورس به بی‌سابقه‌ترین سطح در چهار سال گذشته با همه‌پرسی حل می‌شود؟ آیا مشکل افزایش نرخ بیکاری که علی‌رغم همه اعمال سلیقه‌ها و کاهش دستوری همچنان در حال افزایش است با همه‌پرسی حل می‌شود!؟
مگر نه اینکه وعده شده بود دولت یازدهم احترام را به پاسپورت ایرانی برمی‌گرداند؟ اکنون حدود 2 سال است که جمهوری اسلامی ایران نماینده‌ای در سازمان ملل ندارد! آیا با انجام همه‌پرسی این مشکل حل می‌شود؟! مگر قرار نبود یارانه به اقشار پردرآمد داده نشود؟ یک بار از بالا شروع می‌شود تا ثروتمندان شناسایی شوند! مدتی بعد اعلام می‌شود امکان چنین کاری نیست! بعد از پایین لیست شروع می‌کنند تا فقرا شناسایی شوند! یک بار گفته می‌شود 10 میلیون نفر شناسایی شدند و بار دیگر هرگونه گمانه‌زنی تکذیب می‌شود...! و بالاخره معلوم نیست تکلیف این شناسایی- که ساده‌ترین کار برای شروع یک حرکت مهم اقتصادی است- چه می‌شود!؟  آیا این مشکل با همه‌پرسی حل می‌شود؟! وقتی دولت از انجام چنین کاری در می‌ماند، انتظار ایجاد تحول اقتصادی مانند همان ماجرای «تحول در علم» نیست؟! مشکل تشدید واردات کالاهای لوکس و غیرضرور یا مشکل افزایش شدید نقدینگی با همه‌پرسی حل می‌شود؟! بگذریم از اینکه مردم سال قبل به فراخوان مهم و تاریخی دولت پاسخ دادند و در یک رفراندوم عمومی با رایی 97 درصدی به پیشنهاد دولت «نه» بزرگی گفتند!
ممکن است عده‌ای به خطا، طرح این موضوع از سوی رئیس محترم جمهوری را به دلیل تکلیف قانونی ایشان در عمل به قانون اساسی بدانند. صرف‌نظر از پاسخ‌های حقوقی متقن و محکمی که اصل استقلال قوا ساده‌ترین آنهاست باید پرسید، آیا در همین قانون اساسی اصل 30 بر تکلیف دولت بر آموزش رایگان برای همه اقشار و افراد تاکید نمی‌کند؟ آیا این اصل محترم و لازم‌الاجرا نیست؟! اگر هست- که هست- بر اساس کدام مصوبه قانونی دولت در حال واگذاری مدارس دولتی به بخش خصوصی است!؟ و چرا اینجا به آرای عمومی مراجعه نشده و پرسیده نشد که «مردم! ما می‌خواهیم از اجرای اصل 30 شانه خالی کنیم، آیا اجازه می‌دهید!؟»
اما چرا چنین شده و چرا به جای حل مشکلات مردم و به جای حل مشکل بیکاری به صورت واقعی نه روی کاغذ و به جای بهبود معیشت مردم در فضای واقعی و جلوگیری از روند افزایش قیمت‌ها، اینگونه سخنانی دست‌آویز قرار می‌گیرد؟ چرا به این پرسش پاسخ داده نمی‌شود که: «چطور ممکن است علیرغم رشد بالای اقتصادی (4/5 درصد، 5 درصد و حتی بیشتر!) و علیرغم کاهش دائمی نرخ تورم! و علیرغم خیلی آمارهای زیبای دیگر از یک طرف نرخ بیکاری 1/5 درصد بیشتر شود و از سوی دیگر قیمت‌ها دائما افزایش می‌یابد!؟ و تازه جناب نوبخت هم تصریح می‌کنند که قیمت‌ها باز هم بالاتر می‌رود!»، بالاخره یک جای کار مشکل دارد و ظاهرا کاغذهای در دست مسئولان و سخنانشان با واقعیت‌های جامعه تفاوت چشمگیر دارد.
واقعیت این است که حل واقعی مشکلات مردم، نیازمند عزمی راسخ، تلاشی شبانه‌روزی و برنامه‌ای حساب شده و جامع‌الاطراف دارد. صدها سخنرانی و همایش، حتی یک فرصت شغلی هم ایجاد نمی‌کند و برعکس احساس دلسردی و دلخوری مردمی که به شعارها اطمینان کرده‌اند را در پی خواهد داشت. اما چون این کارها سخت است، عده‌ای ترجیح می‌دهند که با تئوری‌پردازی و ایجاد موج روانی هم سرگرمی برای رسانه‌ها و سپس مردم ایجاد کنند و هم فرصت تنفس برای خود و تأخیر در پاسخگویی!
وقتی اینگونه می‌شود و همایش و سخنرانی به جای طرح و برنامه اجرایی می‌نشیند واضح است که در یک همایش اقتصادی، سخن گفتن از همه‌پرسی، امری طبیعی قلمداد می‌شود! بحث بر سر اینکه اصول ما به سانتریفیوژها پیوند نخورده، سخنی حکیمانه قلمداد می‌شود و کسی هم حق ندارد بگوید این سخن مانند آنست که وسط جنگ با دشمن اشغالگر یکی پیدا شود و بگوید «مگر آرمان ما به یک وجب خاک بستگی دارد که این همه بخاطر آن می‌جنگیم»!؟ و بالاخره وقتی اینگونه می‌شود، دیگر طبیعی است که به جای مبارزه با مفاسد اقتصادی و راندن مفسدان و مجرمان، باید فلان سایت سینه‌چاک حمایت از دولت، از احتمال مفاسد اقتصادی - نستجیربالله - ابوذر و سلمان! سخن بگوید!
هر یک از این صحبت‌ها که در این همایش گفته شد می‌تواند برای مدت‌ها برای رسانه‌های مدعی حمایت از دولت سوژه هیاهو و سرکار گذاشتن مردم شود و قبل از کهنه شدن موضوع و سرد شدن فضا، همایشی دیگر و سخنانی دیگر و...!
... دوستم می‌گفت کاش بقیه هم کلاسی‌هایم زودتر می‌فهمیدند «حل‌معادلات خیام و ایجاد تحول در علم» سرکاری است تا در پایان سال تحصیلی شاهد آن همه مردودی و مشروطی نبودیم...

حسین شمسیان

منبع:روزنامه کیهان-21دی

اظهارات عطریانفر درباره لغزش های روحانی!


 
 
یکشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۳ ساعت ۰۶:۳۰
عضو مرکزیت کارگزاران گفت رفتار دولت ممکن است این احساس را در مردم به وجود آورد که دولت از جنس مردم نیست.
به گزارش افکارنیوز، محمد عطریانفر در مصاحبه با روزنامه آرمان و درباره لغزش‌های روحانی گفت: آقای احمدی‌نژاد پایه‌گذار رابطه بی‌واسطه و بی‌ضابطه مسئولان و مردم بودند و آقای روحانی این رویکرد را قبول ندارد. در نتیجه این مسئله می‌تواند به رابطه دولت و مردم صدمه وارد کند.
وی ادامه می‌دهد: رفتار دولت روحانی ممکن است در طبقات محروم این احساس را به وجود بیاورد که این دولت با مردم فاصله دارد و از جنس مردم نیست.

به همین دلیل ممکن است دولت آقای روحانی نتواند به صورت اصولی و منطقی و نه توده‌گرایانه با طبقات محروم جامعه ارتباط برقرار کند. دولت آقای روحانی نباید صرفاً در اتاق‌های دربسته تصمیم‌گیری کند؛ چرا که جامعه از نظر عاطفی و احساسی نیاز به دیدارهای مستقیم با رهبران سیاسی خود دارد.

عطریانفر گفت: نکته بعدی این است که مردان ریاست جمهوری که قاطبه همراهان آقای روحانی در دولت را در بر می‌گیرند و شامل فرهیختگان، برجستگان و متخصصان هر حوزه هستند باید طبقات و گروه‌های اجتماعی مختلف را نمایندگی و رهبری کنند. ارتباطات مردان ریاست جمهوری با گروه‌های اجتماعی نباید تنها به چند جلسه برای حل مشکلات مقطعی این گروه‌ها خلاصه شود.

وی خاطرنشان کرد: بهتر است به جای اینکه رئیس جمهور هر چند ماه یک بار در صدا و سیما به صورت مستقیم با مردم سخن بگوید نماینده این گروه‌های خاص در مقاطع مختلف عملکرد دولت را در مقابل هر کدام از گروه‌ها برای زیرمجموعه‌های خود تشریح و تبیین کنند. من فکر می‌کنم دولت در این زمینه دچار ضعف است. نکته بعدی امنیت معیشتی و امنیت خاطر مردم در زمینه اقتصادی است.

به صرف اینکه دولت اعلام می‌کند تورم را کنترل کرده‌ایم یا رشد اقتصادی افزایش پیدا کرده است، امنیت خاطر مردم فراهم نمی‌شود. مردم باید اقدامات عملی دولت در جهت بهبود وضعیت معیشتی خود را به صورت عینی و ملموس مشاهده و درک کنند. متأسفانه دولت آقای روحانی هنوز نتوانسته در عمل این باور را در بین مردم به وجود آورد.
کد مطلب: 388128

و باز هم اقتصاد به سیاست یارانه داد........!!!

وباز هم اقتصاد به سیاست یارانه داد...!!! 

اولین کنفرانس اقتصاد ایران است ظاهرا، اما مملو از سیاستمداران است سالن! گفته میشود اینبار اما قرار است سخنانی گفته شود امید بخش تا قفل گشای اقتصاد نه چندان سرحال ایران شود بعد از این سالهای نفس تنگی این اقتصاد ، آماده بودیم تا شروعی تازه را شاهد باشیم از اقتصادی سبکبار از سیاست های زخمی از بی تدبیری ! 

 همه نگاه ها به میز تریبون اصلی و سخنران اصلی دوخته شده است... 

صدای کف دستها بلند میشود به نشانه تشویق و تایید احتمالا و یاشایدبه منظور قوت قلبی به مهمان ویژه ی  اقتصادی های سرگشته از سیاستهای سردرگم!  

تا به اینجا میرسد کلام مهمان ومیزبان که می گوید:همانطور که دانشکده های اقتصاد توسعه پیدا کرده ، دانشجویان دکتری عددشان افزایش پیدا کرده و تحقیقات تعدادش افزایش پیدا کرده است، باید راه‌حل‌های مختلف که روی میز دولت هم می آید بیشتر شود.
گاهی وقت‌ها راه حل‌ها روی میز قرار می‌گیرد، نگاه می‌کنم، می‌بینم با راه‌حل‌های سنتی آن موقعی که بنده دانشجو دانشگاه اقتصاد بودم یعنی دهه ۴۰ خیلی تفاوت ندارد، این همه تحول در اقتصاد ایجاد شده است، باید به هر میزان که به تعداد دانشجویان، اساتید و محققین افزوده می‌شود، روی میز اقتصادی راه‌حل‌های نوتر، دقیق‌تر، کارشناسی‌تر و بومی‌تر قرار گیرد.
آری چه سخنان پرمغزو مهمی که به درد دانشگاه های این مملکت اشاره میکندوامیدواریم این آرزو خیلی زودتر از زمانبندی های ما محقق شود! 

ایشان ادامه میدهند:گاهی وقت‌ها یک نظریه‌ای از یک فرد فرهیخته می‌آید ، خوب که دقت می‌کنیم می‌بینیم ترجمه یک مقاله است، البته این خوب است نمی‌گویم بد است اما با شرایطی که کشور ما دارد یک مقدار باید در این زمینه کار کنیم.ومن با خود میگویم احسنت  به این   همه نکته سنجی !  تا میرسیم  به    یکی از مهمترین  فراز های این سخنان یعنی آنجا   که رییس جمهور میگویند:

در کشور ما همه شما می‌دانید، که سال‌‌ها و دهه‌هاست که اقتصاد به سیاست یارانه می‌دهد.می‌گویند یارانه دایمی نمی‌شود یک روزی باید قطع شود. خوب در اینجا هم بیاییم تصمیم بگیریم اقتصاد ما تا چه زمانی به سیاست یارانه بدهد؟ هم به سیاست خارجی و هم به سیاست داخلی یارانه می‌دهد.  

من یکی که گمان نمیکنم کسی با این اظهار نظر تامل برانگیز مخالفتی داشته باشد،چه آنکه بارها و بارها صحت آن به اثبات رسیده است ومطمئنم اگر آنجا کسی بود که در صحت این نظر تردیدی داشته است ، این تردید وی لحاظاتی بعد به اطمینان تبدیل میشود! آنجا که میهمان ویژه اولین کنفرانس اقتصاد ایران در ادامه سخنانش چنین می افزاید: 

یکی از اصول قانون اساسی که از روز اول تا الان اجرا نشده است و من به عنوان مسئول اجرای قانون اساسی خیلی دلم می‌خواهم شرایطی مهیا شود تا یکبار هم که شده به این اصل قانون اساسی عمل شود،همه پرسی از مردم درباره مسایل مهم کشور است. قانون اساسی به ما می‌گوید در مسایل مهم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی به جای اینکه قانون در مجلس تصویب شود، ماده قانونی یا برنامه مستقیم، به آراء عمومی مردم و همه پرسی گذاشته شود. 

 خب دیگر ! حال دیگر همه مطمئن شدیم که این اقتصاد حالا حالا ها باید به سیاست و سیاستمداران یارانه های هنگفتی بدهد تا افکار عمومی این کشور حالا حالا ها فرصت نکند بپرسد که کی قرار است زمان عمل به وعده ها فرا برسد !؟ کدام وعده ها!؟ یکی همین وعده ای که دقایقی بعد در همین کنفرانس داده میشود: 

"ا بیاییم یک مدتی به اقتصاد بیشتر توجه کنیم. یارانه هم به اقتصاد ندهیم اشکالی ندارد. 

"از اقتصاد یارانه نگیریم، چیزی هم نمی‌خواهد به اقتصاد بدهیم، "

شرایط را آماده کنیم. کشور ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، -البته بقیه کشورها هم همین‌طورند- اقتصاد ما بیشتر سیاسی است تا اقتصادی محض. ":

آقای رییس جمهور  مطمین باشید من که باور کردم همه گفته هایتان را ،اصلا برمنکرش ...این اقتصاد حالا حالا ها باید به   ما و  شما و یارانه بدهداساس !!!چون توپ تازه ای به میدان سیاست و جبهه  رسانه ای سیاست بازان پرتاب شد از همین کنفرانس مثلا اقتصادی تا باز به نام اقتصاد به سیاست یارانه داده باشیم آنهم از نوع هدفمند آن ! که چه طرح خوبیست این هدفنمندسازی یارانه ها!!! یادت بخیر محمود...

سرمایه گذاری و سوالهای کلیدی قبل از آن

تک دختر


سرمایه گذاری چیزی نیست که مختص میلیاردرها و ثروتمندان بزرگ باشد. سرمایه گذاری چیزی نیست که مختص میلیاردرها و ثروتمندان بزرگ باشد. هر کسی که هزینه ی زندگی خود و اطرافیانش را تامین می کند، طبیعتاً به فکر سرمایه گذاری هم هست. به امید اینکه بتواند بهترین استفاده را از دارایی و سرمایه و خلاصه دستاوردهای زحماتش داشته باشد.
در فضاهای اقتصادی مثل فضای اقتصادی حاکم بر کشور ما که نوسانات اقتصادی زیاد است، دغدغه ی سرمایه گذاری هم برای ما جدی تر است. تغییر ناگهانی نرخ طلا یا ارز یا مسکن یا هر پارامتر اقتصادی دیگر، ممکن است به سرعت میزان دارایی های ما را کاهش دهد. همچنانکه کسانی هستند که با همین تغییرات، برای خود سرمایه های بزرگی دست و پا کرده اند.
زمانی که نرخ تورم و میزان نوسانات شاخص های اقتصادی بالاست، عموم مردم احساس خوبی به نگهداری پول نقد ندارند و به دنبال گزینه هایی برای سرمایه گذاری هستند تا بتوانند پول ها و دارایی های خود را به شکلی مولد تر و ماندگارتر، تبدیل کنند.
امروز در کشور ما، مردم پول خود را به شکل های مختلف سرمایه گذاری می کنند. از خرید ملک و ارز و سهام تا پس انداز در حسابهای بلندمدت و خرید کالاهای مصرفی با دوام. گزینه های سرمایه گذاری بسیار متعدد هستند و نگرانی های اقتصادی هم ما را به تصمیم گیری سریع در این زمینه ترغیب می کنند.
اگر چه بحث سرمایه و سرمایه گذاری، بسیار گسترده و پیچیده است، اما در اینجا چند سوال را به عنوان سوالهای کلیدی قبل از هر سرمایه گذاری مطرح می شود و امیدوار هستیم که شما هم، بتوانید قبل از تصمیم های مهم در مورد سرمایه گذاری های کلیدی، مروری بر این پرسش ها داشته باشید.
هدف من از سرمایه گذاری چیست؟
هدف همه ی ما از سرمایه گذاریهای اقتصادی یکسان نیست. برخی ممکن است با استفاده از سرمایه گذاری در پی حفظ ارزش پول خود باشند. کارمند یا مدیری که به تازگی سنوات خود را از شرکت دریافت کرده، ممکن است در حال حاضر گزینه ی خاصی برای هزینه کردن آن پول یا سرمایه گذاری بلندمدت توسط آن نداشته باشد. اما می داند که اگر این پول را به همین شکل رها کند، ارزش آن کاسته می شود و به همین دلیل به دنبال گزینه ای برای سرمایه گذاری است.
برخی دیگر ممکن است در پی کسب سود قابل توجه باشند. شاید کسی را دیده باشید که خانه یا ماشین خود را می فروشد به امید اینکه طی یک یا دو سال، آن را چند برابر کند. سفته بازان که قبلاً درباره آنها حرف زدیم، نمونه هایی از این گروه محسوب می شوند.
فرد دیگری ممکن است با هدف کاهش ریسک، به دنبال فرصتهای دیگر سرمایه گذاری باشد. ممکن است شما کارمند یک شرکت بزرگ و موفق با درآمد خوب باشید یا مالک کارخانه ای که سود قابل توجهی دارد. اما همیشه این نگرانی وجود دارد که اگر در رابطه با شرکت مشکلی پیش آمد یا اگر کسب و کار دچار رکود شد، چه راهکاری پیش روی من قرار خواهد داشت؟ به همین دلیل ممکن است مالک یک کارخانه بخشی از درآمد خود را به املاک تبدیل کند یا کارمند یک شرکت، با بخشی از حقوق خود وارد بورس شود و سهم شرکتهای مختلف را خریداری کند. همان ماجرای قدیمی که هر کسی ترجیح می دهد تمام تخم مرغ هایش در یک سبد نباشد.
کسی که در پی حفظ ارزش پول خویش است، سرمایه گذاری های مطمئن و کم سود را ترجیح می دهد. کسی که می خواهد پله های ترقی را سه تا یکی طی کند، احتمالاً به دنبال فرصت های سفته بازی می رود و کسی که به دنبال کاهش ریسک است، منطقی است که در پی سرمایه گذاری هایی باشد که بیشترین استقلال را از کسب و کار فعلی اش داشته باشد (فقط تصور کنید که یک نفر در صنعت خودرو کار کند و برای توزیع تخم مرغ هایش در سبدهای مختلف، سهام چند شرکت خودروساز را هم خریداری کند! اگر شرکت او دچار رکود و مشکل شود، احتمالاً ارزش سبد سهام او هم دیر یا زود، سقوط خواهد کرد).
جایگاه این سرمایه گذاری در کل سبد سرمایه گذاری من کجاست؟
چه حجمی از سرمایه من ، قرار است به یک سرمایه گذاری خاص اختصاص پیدا کند؟ آیا قرار است ۹۰٪ کل اندوخته ی زندگی خودم را صرف یک فعالیت اقتصادی یا سرمایه گذاری کنم؟ یا می خواهم با بیست درصد پس انداز ماهیانه ام، یک بازی سرگرم کننده اقتصادی (البته به امید سود مطلوب) داشته باشم؟
بدیهی است که هر چه سهم بیشتری از سبد خود را به یک سرمایه گذاری اختصاص می دهیم، منطقی است که ریسک کمتری را در مورد آن پذیرا باشیم (البته ریسک کم و ریسک زیاد، خود بر اساس ویژگی های شخصیتی افراد، میزان متفاوتی خواهد داشت).
آیا فضایی را که می خواهم در آن سرمایه گذاری کنم می شناسم؟
لازم نیست که همه ی ما متخصص یک حوزه باشیم تا بتوانیم در آن سرمایه گذاری کنیم. اما منطقی است که بکوشیم تا حد امکان در آن حوزه مطلع باشیم. یکی از بدترین شکل های سرمایه گذاری، زمانی است که ما به توصیه یک دوست یا همکار یا خویشاوند یا یک کارشناس خبره، به سرمایه گذاری در حوزه ای ترغیب می شویم که در آن حوزه هیچ تخصصی نداریم.
ما انسانها، در لحظات پرتنش، عموماً نمی توانیم منطقی باشیم و مغزمان به سمت تصمیم های احساسی می رود. فرض کنید گروهی واحدی برای مشاوره سرمایه گذاری در بورس دارد. تا زمانی که اوضاع خوب است، دوستی ما هم حفظ می شود. اگر شاخص ها کمی سقوط کنند، باز هم شما ما را تحمل خواهید کرد. اما فرض کنید که ببینید ظرف مدت سه ماه، سرمایه شما ۴۰٪ کاهش یافته است.
اینجا هر چه که «شاخص کل بورس الان ۵۰٪ کاهش یافته و هنوز سبد سرمایه گذاری شما در موقعیت مناسبی است و از لحاظ منطقی و با توجه به اخبار و اطلاعات در دسترس، بهتر است حداقل دو هفته صبر کنیم و سپس در مورد فروش سهام تصمیم بگیریم»، بعید است شما به این استدلال ها گوش دهید. به احتمال زیاد شما از همکاری با آن گروه سرمایه گذاری پشیمان شده و تصمیم به فروش خواهید گرفت!
به همین دلیل است که خوب است خودتان با مفاهیم اولیه آشنا باشید. شاخص ها را بشناسید. اوج و فرود آنها را ببینید و ارزیابی کنید. مفاهیم اولیه مانند EPS و DPS و تعدیل و گزارش مجموع و افزایش سرمایه ها و … را بدانید تا هم زبان مشترکی شکل بگیرد و هم گفتگوهای شما از جنس «دریافت اطلاعات» باشد و نه «دیکته شدن تصمیم».
نمونه های دیگری هم از سرمایه گذاری در حوزه های ناشناخته وجود دارد که به شکست جدی منجر می شود. یکی از دوستان ما که سالها در یک کارخانه بزرگ صنعتی کار کرده بود تصمیم به سرمایه گذاری جدی و گسترده در یک شرکت نرم افزاری گرفت. او شنیده بود که سود در حوزه ی اپلیکیشن های موبایل خیلی خوب است و شرکت جوانی هم که در این زمینه کار می کرد، هیجان زده از پیشنهاد سرمایه گذاری بزرگ او استقبال کرد.
اما تفاوت های کوچک فرهنگی، آغازگر تنش ها شد. سرمایه گذار که دفتری هم برای خودش در ساختمان شرکت در نظر گرفته بود و هر روز به شرکت سر می زد، به شدت معتقد بود که باید ساعت حضور و غیاب کنار درب ورودی نصب شود و هر یک ربع تاخیر معادل یک ساعت مرخصی در نظر گرفته شود. او معتقد بود که سرمایه گذاری سنگینش، این حق را به او می دهد که مراقب سلامت شرکت باشد و نمی شد توجیه اش کرد که برنامه نویسان، گاهی تا نزدیک صبح کار می کنند و بعد هم می خواهند بخوابند و سر کار نیایند!
مثالهای فردی و سازمانی از سرمایه گذاری در حوزه های نامربوط کم نیست. احتمالاً شما مثال های بیشتری از این دست در ذهن دارید.
افق زمانی من در این سرمایه گذاری چقدر است؟
هر کسی از هر راه حل و هر پیشنهادی حرف زد، بلافاصله باید بپرسیم: در کدام افق زمانی؟ همین بحث را در درس چهارم تحلیل تکنیکال هم به شکل دیگری مطرح کردیم. آیا می خواهم هر ماه سودی به دست بیاورم؟ آیا حاضر هستم که تا یک سال دست به اصل پول و سود پولم نزنم؟ آیا امروز این سرمایه گذاری را انجام می دهم که ده سال دیگر، سرمایه ای برای خودم یا فرزندانم داشته باشم؟ قطعاً پاسخ به این سوال می تواند اولویت گزینه های سرمایه گذاری را به کلی تغییر دهد.
چقدر حاضر به پذیرش ریسک هستم؟
risk reward نخستین قانون کلی در بحث سرمایه و سرمایه گذاری این است که سود بیشتر با ریسک بیشتر همراه است. اگر قرار باشد سود یک سرمایه گذاری برای من کمتر از سود سپرده گذاری بلندمدت در بانک باشد، منطقی نیست هم ریسک سرمایه گذاری را بپذیرم و هم از بخشی از سود ساده و سهل الوصول صرف نظر کنم.
از سوی دیگر، اگر کسی معتقد است فرصتی وجود دارد که سود بسیار بالا دارد و ریسک خاصی ندارد، باید به پیشنهاد او به دیده ی تردید نگاه کنم. کمتر کسی چنین فرصتی را به دیگران پیشنهاد می دهد!
به عبارت دیگر، وقتی می پرسند که در این بازار چه میزان می توان سود کسب کرد، بلافاصله این سوال مطرح می شود که شما چقدر می خواهید ریسک کنید؟ این مسئله فقط به بحث مالی و سرمایه گذاری مطرح نیست. در همه ی حوزه های زندگی می توان مصداق هایش را دید.
اگر حاضر باشیم که ریسک اعدام و مرگ را بپذیریم، بهترین گزینه برای کسب درآمد، این است که همین امروز قاچاق مواد مخدر را آغاز کنیم!
وضعیت گذشته آن سرمایه گذاری چه چیزی را نشان می دهد؟
همیشه خوب است که نگاهی هم به گذشته آن حوزه داشته باشیم.
مروری به زندگی فعالان بازی ارز در کشور نشان می دهد که طی دهه های گذشته، بخشی از بیشترین سود اقتصادی برای این افراد حاصل شده است. اما فسادهای این حوزه را هم دیده ایم. سکته ها و باختن ها و پول های سوخته شده را هم دیده ایم. جرم ها و زندان ها را هم دیده ایم.
مرور به بازار مسکن، حقایق دیگری را برای ما آشکار می کند. این بازار با رونق و رکودهای دوره ای همراه بوده و احتمالاً به دلیل ساختار بازار، همواره همراه خواهد ماند. کسانی که نقدینگی خوبی در اختیار داشتند و توانسته اند رکود این بازارها را تحمل کنند، به بیشترین سود دست یافته اند. اما آنها که نقدینگی کافی نداشته اند و با پیش فروش و وام و شیوه های مختلف، تامین مالی انجام داده اند یا سود کمی برده اند یا ورشکست و متضرر شده اند.
وارن بافت می گوید: هر بازاری، همچنانکه آینده ای دارد، گذشته ای هم دارد و نگاه محدود و خوش بینانه به آینده، ممکن است فرصت ها را در چشم ما بزرگ و تهدید ها را کوچک کند.
چقدر راحت می توان از این بازی بیرون آمد؟
یکی از سوال های مهم در هر سرمایه گذاری، امکان خروج از آن است. مایکل پورتر، همیشه از واژه دیوارهای خروج برای این منظور استفاده می کند. برخی از سرمایه گذاری ها دیوارهای کوتاهی دارند و به سادگی می توان از آنها خارج شد (کسی که سکه می خرد). برخی از سرمایه گذاری ها دیوارهای بلندی دارند و به سادگی نمی توان از آنها خارج شد. شاید داستان ۳M را که در سلسله درس های کسب و کار گفتیم به خاطر داشته باشید که یکی از سرمایه گذاران، مجبور شد بیش از ده سال، در شرکت بماند و به رونق شرکت کمک کند تا اصل سرمایه اش قابل بازگشت باشد. مثال هایی از این دست در اطراف خودمان هم کم نیستند.
اگر وارد سرمایه گذاری در حوزه هایی می شویم که دیوارهای خروج آنها بلند است و پول ما به سرعت دوباره نقد نمی شود، باید دلایل و انگیزه های دیگری بیابیم که چنین تصمیمی را توجیه کند. این انگیزه ها ممکن است سود بیشتر، علاقه به یک حوزه ی اخلاقی و ارزشی یا هر انگیزه ی دیگری است که حتی شکست خوردن یا زندگی در حصار دیوارهای آن سرمایه گذاری را برای ما قابل تحمل کند.
متمم

سود عظیم صنعت بازی‌سازی جهان و جای خالی ما+تصاویر

http://www.abipic.com/wp-content/uploads/2012/02/Game-wa3.jpg

دنیای وارکرافت، ندای وظیفه، تراوین، ایکاریم و ایریپابلیک بازی‌هایی از نوع چند نفره و آنلاین هستند؛ بازی‌هایی با بالاترین توان لازم برای جذب و همراه نگاه داشتن مخاطب خود. کم نیستند افرادی که در ایران به خرج کردن در این بازی‌ها می­‌پردازند و برای پیشرفت در این جوامع مجازی به خارج کردن ارز از کشور اقدام می­‌کنند، که اینها تنها قسمت کوچکی از این دومینوی ضرر و زیان است، که با ضرر اقتصادی آغاز و با ضررهای فرهنگی و اقتصادی ادامه پیدا می­‌کند.

به ادامه مطلب مراجعه نمائید